از آنجا که، مدیران و روسا، منویات خود را بیش از هر چیز، از طریق(انسانها) اعمال میکنند، نوع نگاه، برخورد و رفتار و انتظارات آنها با همکاران و فرودستان، در میزان نفوذ و موفقیتشان در کارها، بسیار با اهمیت و تاثیرگذار است بیدلیل نیست که امروزه توجه به بعد اخلاقی مدیریت در کنار توسعه تئوریهای آن، همچنان در کانون توجهات علمای این رشته از علوم قرار دارد و با توجه به اینکه عامل انسان، هنوز موثرترین، ارزشمندترین و مهمترین سرمایه سازمانها، شرکتها و کشورهاست، شایسته است با نگاهی به قرآن کریم، به عنوان کتابی که آموزههای آن در چهارده قرن گذشته موفقیتهای عظیم و بیشماری را برای پیامبر اکرم(ص) و رهبران دینی و امت اسلامی فراهم آورده است و امروز نیز همچنان موثرترین پیامها را برای پیروان خود و بشریت دارد و پیامهای آن ابدی است؛ برداشتهایی را از دو منظر ویژگیهای مشترک خَلقی و خُلقی بشر و ارائه الگوهای مدیریتی تقدیم کنیم؛
1- ویژگیهای مشترک خَلقی و خُلقی انسانها که ذیلا به مواردی از آنها اشاره میشود:
1-1- خلقت انسان از خاک است(12مومنون و 2 انعام).
2-1- شکل ظاهری انسان نیز زیباست و بلکه بهترین است(64 غافر-3 تغابن).
3-1- روح الهی در او دمیده شده است(72ص و 29 فجر).
4-1- او از سوی خدا اشرف مخلوقات آفریده شده و خدا او را گرامی داشته است(14 اسراء).
5-1- خدا با خلقت او، به خود آفرین گفته است(64 غافر و 14 مومنون).
6-1- خدا انسان را الگوهای مدیریتی قرار داده است(36 بقره).
7-1- همه انسانها را از یک تن آفریده است و پدر و مادر همه انسانهای امروز، یک زوجاند(189 اعراف).
8-1- انسان بر نیک و بد نفس خود، اعم از پندار، رفتار و گفتار خود آگاه است و میتواند هر لحظه خود را ارزیابی کند(14قیامت).
9-1- به انسان قدرت تمیز خوب و بد داده شده است(3 انسان).
10-1- بشر موجود صاحب اختیار در انتخاب مسیر است(3 انسان).
11-1- امکان تغییر در مسیر زندگی انسانها به آنها داده شده است(53 انفال).
12-1- اگر مردم شهرها مسیر درستی، ایمان و تقوا را پیشه کنند، خداوند درهای برکات آسمانها و زمین را برای آنها میگشاید و اگر در مسیرهای غلط پیش روند، به تباهی میافتند(96 اعراف).
13-1- مسیری که بشر در زندگی طی میکند بیپایان نیست و پایان آن به سوی خداست(42 نجم).
14-1- و از او در مقابل گفتار و رفتارش پرسش خواهد شد(240 صافات).
با عنایت به آموزههای یادشده، یک مدیر باید با نظر به خلقت خاکی خود، متواضع و فروتن باشد و به تبعیت از شاکله زیبای خود، آراسته و پیراسته باشد و باید با همه انسانها با کرامت برخورد کرده و آنها را گرامی بدارد. به ارزش جانشینی خدا در زمین توجه داشته باشد و رحمتش بر غضبش پیشی بگیرد و در عین ستارالعیوبی تلاش در رفع معایب کار کند و ابواب جمعی و نیز خود را به تعالی فرا بخواند. خودشیفته و خودبرتربین نباشد، با آنان مشورت کند، هر شبانگاه اعمال و رفتار و گفتار خود را در ترازوی سنجش قرار داده و خود را ارزیابی کند. از تغییرات و اصلاحات نهراسد و توجه داشته باشد که تغییر و اصلاح هم به شکل فردی و هم به شکل سازمانی و حتی ملی باید اتفاق بیفتد و هر روزش بهتر از روز قبلش باشد و در صورتی که این تغییرات در راستای ایمان و تقوا و خوبیها باشد، طبق سنت الهی و قوانین لایتغیّر او درهای رستگاری و رحمت و برکات به سوی سازمان و مجموعهاش باز میشود. بالاخره باید توجه داشته باشد که از پس امروز فردایی هست و انسان علاوه بر اینکه گاهی در این دنیا نتیجه اعمالش را میبیند، باید پاسخگوی اعمال و رفتارش در پیشگاه با عظمت الهی باشد.
2- الگوهای مدیریتی اسلامی
اکنون که به برخی مشترکات خَلقی و خُلقی انسانها پرداختم، بیمنا نیست به چند رفتار شاخص مدیریتی نیز اشاره کنم. برای ورود به این مبحث نیز از خود قرآن مدد بگیریم که میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة(21 احزاب و 6 ممتحنه)».
یادآوری میکنم امروزه نیز در حوزه تعلیم و تربیت و آموزش، از مقوله الگوسازی(Leading by example) به خوبی بهره میبرند.
الگوهای انتخابی من، رسول اکرم(ص)، حضرت موسی(ع) و حضرت سلیمان(ع) هستند که در ادامه به چند ویژگی از مهمترین ویژگیهای این سه شخصیت بزرگ اشاره میکنم.
1-2- یکی از مهمترین ویژگیهای پیامبر اکرم، خلق نیکوی او بود؛ به طوری که خدا او را خطاب قرار داده و میگوید:
1-1-2- تو دارای خلق نیکوی عظیمی هستی(4 قلم).
2-1-2- به برکت رحمتی از جانب خداوند، با امت خود نرمخو شدی و اگر بدخلق و سخت دل بودی حتما از دور و برت پراکنده میشدند(159 آلعمران) پس؛
3-1-2- از آنان درگذر
4-1-2- و برایشان آمرزش بخواه
5-1-2- و در کارها با آنان مشورت کن
6-1-2- چون تصمیم گرفتی به خدا توکل کن که بیتردید خدا توکلکنندگان را دوست دارد.
7-1-2- پاسخگو بودن در مقابل سوالات مردم از ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) است که در آیات متعددی به عنوان رهبر معنوی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه با این بیان که از تو میپرسند؛ جواب بده! دستور میدهد که به سوالات مردم پاسخ دهد(آیات 217و 219 بقره، 4 مائده و 187 عمران).
8-1-2- حکیمانه و با بیان زیبا سخن میگفت و با بهترین شکل ممکن گفتوگو میکرد(125 نحل).
9-1-2- استقامت در مقابل مشکلات از ویژگیهای پیامبر اسلام است؛
– «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ ( 29 ق)» و «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً (5 معارج)»
– «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ(127 نحل)»
– «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ (112 هود)»
10-1-2- بخشندگی در عین قدرت؛ اوج این صفت در ماجرای فتح مکه بروز کرد. زمانی که لشکر پیروز اسلام به فرماندهی شخصیتی که او را با انواع اذیتها و تهدیدها، تحمیل جنگها، محاصره اقتصادی و کشتن بهترین یارانش از شهر و دیار خود اخراج کرده بودند، وارد مکه شد، دشمنانش را بخشید و با بزرگی هر چه تمامتر اعلام کرد که هر کسی در خانه ابوسفیان باشد در امان است.
11-1-2- پیامبر خود را تافتهای جدا بافته از مردم نمیدانست، بلکه به واقع خود از جنس مردم بود؛ «مِن أَنفُسِكُم(128 توبه)»
12-1-2- از سختیهای مومنین به شدت متاثر و متالم میشد؛ «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»(128 توبه)
13-1-2- سخت دلبسته آن بود؛ «حَریصٌ عَلَیكُم»(128 توبه)
14-1-2- دلسوز آنان بود(128 توبه).
15-1-2- با آنان مهربان بود(128 توبه).
16-1-2- در عین حالی که با دشمنان جامعه اسلام، جدی و محکم بود(29 حجرات).
17-1-2- در برخورد با آنان از جاده انصاف و اعتدال خارج نمیشد(2 مائده).
18-1-2- همه مومنان را برادر یکدیگر میدانست(10 حجرات)، و توجه میداد که دیگران را حقیر نشمارید و از تمسخر آنان پرهیز کنید؛ احتمال بدهید که آنان بهتر از شما باشند.
19-1-2- از کسی عیبجویی نمیکرد(11 حجرات).
20-1-2- از اینکه کسی دیگری را با لقب زشت صدا کند، نگران بود(11 حجرات) و آنان را از این کار منع میکرد.
21-1-2- از سوءظن نسبت به دیگران پرهیز میکرد و نسبت به آنان نیکاندیش بود(12 حجرات).
22-1-2- در احوال مردم تجسس نمیکرد و به دیگران نیز اجازه این کار را نمیداد(12 حجرات).
23-1-2- بدگویی کسی را نمیکرد(12 حجرات).
24-1-2- همه را از یک پدر و مادر میدانست(13 حجرات).
25-1-2- مرتبه و شایستگی و درجه انسانها را متناسب با انجام اعمال نیکو و مفید و دوری جستن آنان از اعمال ناپسند و مضر بر حال جامعه میدانست(13 حجرات).
2-2- الگوی دوم حضرت موسی است؛
موسی(ع) پیامبری است که نام او بیش از هر کسی و 124 بار در قرآن تکرار شده است، در این آیات به حضور و رشد و آگاهی وسیع او در دربار فرعون، تربیتش در داخل دستگاه فرعون و البته در دامان مادرش و سپس دوران جوانی و عصیانش علیه دستگاه حاکم ظالم وقت و مبارزات فکری و عملیاتی او با صاحبان زر و زور و تزویر که سمبل آنها قارون و فرعون و هامان است و مذاکرات وی با فرعون و بالاخره بسیج و هویت دادن به قوم بنیاسرائیل که سخت تضعیف و تحقیر شده بودند و سرپرستی یکی از بزرگترین و خطرناکترین مهاجرتهای موفق تاریخ به صورت جنگ و گریز و عبور دادن آنها از معابر خطرناکی چون رود نیل میپردازد. او باید یکی از باهوشترین و برگزیدهترین اقوام را در آن برهه حساس، اقناع، هدایت، سرپرستی، مدیریت و رهبری میکرد. این قوم با توجه به سابقه درگیریها و سختگیریهای فرعونیان، به همه چیز و همه کس بدبین و بدگمان بودند و در پذیرش مدیریت موسی نیز، با بهانهگیریهای گوناگون، مدیریت و رهبری را بر موسی سخت میکردند. به چند ویژگی موسی که در بزنگاههای مختلف پیش آمده است، اشاره میکنم.
1-2-2- مذاکره با دشمن؛ او برای احقاق حقوق مردم خود، موظف و مامور میشود با فرعون و دستگاه حاکمه او، (مذاکره) کند. در حالی که با توجه به حادثهای که قبلا اتفاق افتاده بود، متهم به قتل بود و دستگاه حاکمه در صدد دستگیری و قصاص او بود. ولی او به خاطر اجرای ماموریت خود، خود را در معرض خطر دستگیری و کشته شدن قرار داد.
2-2-2- تمهید مقدمات مذاکره؛ الف- منطق قویتر، ب- مذاکرهکننده قوی و با اعتماد بهنفس، ج – مذاکره از موضع قدرت و نه ضعف. او در این مذاکره از بهکارگیری اسباب و لوازمی که احتمال موفقیت در مذاکره را تقویت میکند، غافل نبود. به این معنی که در کنار منطق قوی و الهی خود، برادر فصیحترش را که در مذاکره او را از خود قویتر میدانست و نیز عصایی را که اگر موسی مورد تهدید قرار میگرفت، تبدیل به اژدهای ترسناک میشد و از موسی و هارون، در مقابل تعرض احتمالی فرعونیان دفاع میکرد، به همراه داشت.
3-2-2- مذاکره با فرعون را از دریچه فرهنگی و اخلاقی و «گفتوگو» که در ادامه به چند فراز آن تاکید شده است؛
1-3-2-2- طرح اعلام پیامبری که از سوی خدای یکتا مامور شده است و برای اثبات این مسئله، دلایل روشن و معجزات قاطعی دارد که دیگران، حتی فرعون آن تواناییها را ندارد؛ ساطع شدن نور از دست و اژدها شدن عصا
2-3-2-2- فضای حاکم بر گفتوگوها، از سوی موسی و هارون، باید نرم باشد.
3-3-2-2- در این گفتوگو علاوه بر تذکر و دعوت به تدبر در وحدانیت الهی، درخواست مشخص این است که اجازه بگیرد تا بنیاسرائیل، به همراه موسی سرزمین تحت تسلط فرعون را ترک گویند و از آزار فرعونیان رهایی یابند.
4-3-2-2- جالب است که بار اولی که موسی مامور میشود تا به سمت فرعون برود و با او مذاکره کند، از درگاه الهی درخواستهایی بهشرح زیر را مطرح میکند که مورد موافقت نیز قرار میگیرد؛
– شرح صدر؛ فراخی سینه و قدرت تحمل سخن ناگوار و رفتار درشت دیگران (25 طه).
– آسانسازی ماموریت؛ ماموریتی را که سخت به نظر میآید، در نظرم قابل عمل و آسان بگردان چرا که اگر شخصی کاری را آنچنان سخت بپندارد که آن را غیر عملی بداند، از ابتدا شکست خورده است (26 طه).
– گرهگشایی از زبان؛ بهگونهای که با فصاحت و اعتماد به نفس کامل سخن بگویم تا دیگران نیز سخن مرا مستدل بدانند و بفهمند و به آن توجه کنند (27 و 28 طه)
– نیاز به همکار در حین مذاکره؛ در اجرای این ماموریت من به شخصی امین و با صلاحیتی احتیاج دارم که اهلیت این کار را داشته باشد و فصیحتر و سخنورتر از من باشد (34 قصص) و در مجلس مجلل و پرطمطراق فرعون حداقل یک نفر باشد که مرا تصدیق و تایید کند (29 طه) و شریک و همکار من باشد.
– پشتگرمی و دلگرمی؛ مرا به وسیله او پشتگرمی و دلگرمی بده تا در جبهه خودی بر اعتماد به نفسم بیفزاید و مرا تقویت کند (31 طه)
5-3-2-2- جانشینپروری از بین شایستگان و نصب او در مواقع لزوم، نیز از آموزههای موسی (ع) است. نمونه بارز آن وقتی است که موسی به مدت 30روز به میقات میرود و مدتی از قوم خود غایب میشود، و برای آن شرایط به جای خود جانشین نصب میکند (142 اعراف).
6-3-2-2- دوری اعلام نشده رهبر و مدیر از ابواب جمعی خود نظیر زمانی که ماموریت 30روزه به 40 روز افزایش یافت، گر چه امتحان بود، لکن زمینهساز بروز انحراف میشود.
بنابراین به طور خلاصه آموزههایی از مدیریت این الگو الهی این است که؛
1- یک مدیر یا رهبر در صورت لزوم باید حتی خود را به خطر بیندازد.
2- در برخورد با مخالفان و دشمنان، اولین کار؛ روشنگری، استدلال و مذاکره است.
3- برای اثر بخشی مذاکره، برخورد با مخالفان و حتی دشمنان باید با نرمی توام باشد.
4- نرمش در کنار قدرت معنی پیدا میکند، وگرنه چنین نرمشی به ضعف تعبیر میشود.
5- در مذاکره باید با صراحت و فصاحت، درخواستها مطرح و بر آنها اصرار شود.
6- مدیر باید قدرت تحمل شنیدن سخنان مخالف را داشته باشد.
7- مدیر باید بر عملی بودن ماموریت خود و سازمانش ایمان داشته باشد و این اعتقاد را به عوامل اجرایی و همکاران خود منتقل کند.
8- مدیر باید در هدایت سازمان خود، منویات خود را با روشنی و متناسب با فهم و درک عمومی بیان و ابلاغ کند و زمینههای تعبیر و تفسیر به رای و نیز بسترهای احتمالی انحراف را از بین ببرد.
9- مدیر باید همکاران ارشد خود را با معیار شایستگیها انتخاب کند و به ماموریتها بگمارد.
10- جانشینپروری به موقع و معرفی او به همکاران از ضرورتهای تداوم جریان فکری مدیر در سازمانهاست.
11- جانشین و همکاران ارشد باید به لحاظ فکری، از همفکرترین عناصر به مدیران و رهبران انتخاب و معرفی شوند.
12- سازمانها باید به گونهای سازماندهی شوند که حتیالامکان قائم به شخص نباشند و به طور سیستماتیک عمل کنند، در غیر این صورت به اندک زمانی، به عقب باز میگردند.
2-3- سومین الگوی مورد اشاره حضرت سلیمان است.
خدای متعال به سلیمان دانش، پادشاهی و برخی دیگر از تواناییهای مادی و غیرمادی عطا کرده است که این همه نعمت را به کس دیگری قبل و بعد از او نداده است. او در پیشگاه الهی نه تنها از داشتن این همه نعمت و قدرت، غره نشده است بلکه خاضع، خاشع و شاکر بوده و به مناسبتهای مختلف سپاسگزاری خود را بر زبان میآورد و از درگاه الهی درخواست تداوم شایستگیها را طلب میکرد.
مرور یکی از صحنههای مدیریت این شخصیت بزرگ تاریخی و الهی واجد درسهای زیاد است که به برخی از آنها اشاره میکنم.
1- در یکی از تجمعاتی که سلیمان با لشگریان و منتخبان تحت امر خود ترتیب داده بود ضمن دلجویی و تفقد از مرغان، هدهد را نمیبیند(20 نمل). اینکه غیبت پرنده کوچکی مثل هدهد، از چشم تیزبین سلیمان که رئیس جلسه است، دور نمیماند، مطلب بسیار قابل توجهی است.
2- این بیان سلیمان که میگوید من هدهد را نمیبینم و نبودن را به هدهد نسبت نمیدهد نیز شایسته دقت است.
3- بعد که متوجه غیبت او میشود، به ضرورت رعایت نظم اشاره میکند و قاطعانه اعلام میکند که اگر عذر موجهی نداشته باشد، این غیبت ممکن است به قیمت جان او تمام شود(21 نمل).
4- راه دفاع را برای متهم باز میگذارد و پیشداوری نمیکند.
5- متهم در کمال آزادی از دلایل غیبت خود میگوید و با سربلندی میگوید که از ماموریتی اطلاعاتی برگشته است و حاوی خبر مهمی از حکومت همسایه است که برای سلیمان هم واجد اهمیت است(22 نمل).
6- راستیآزمایی؛ سلیمان با شنیدن این ادعا، میگوید: راستیآزمایی میکنیم تا صحت و سقم این گفتارت معلوم شود(27 نمل).
7- نامهنگاری و ایجاد ارتباط با کشورهای همسایه و کسب اطلاعات دقیقتر از آنها شروع میشود(28 نمل).
8- بهرهمندی از آموزههای علمی در انتقال فیزیکی تخت ملکه سبا، به بیتالمقدس(40 نمل)
9- قدرتنمایی به رقیب که دچار اشتباه در محاسبه توان طرف مقابل نشود(40 و 44 نمل).
در ادامه این مبحث رفتار ملکه سبا نیز بسیار سنجیده و آموزنده است لکن به دلیل رعایت اختصار، به همین اندازه بسنده میکنیم. امیدوارم نکات مورد اشاره مفید واقع شود.
تذکر این نکته را هم لازم میدانم که بهکار گرفتن بعضی خدمات غیرمعمول نظیر انتقال هوایی انسان و بار با هواپیما و فضاپیما و بهکارگیری میکروالکترونیک و نیز حشرات جاسوس که به مراتب پیشرفتهتر از پهبادها هستند، که در دورههایی غیرممکن مینمود، با گذشت زمان و دستیابیهای علمی و فنی بشر به صورت واقعی در میآیند و باورپذیرتر میشوند. رهبران و مدیران امروزی نیز باید در کنار توجه به مقوله اخلاق در مدیریت، خود و سازمان و کشورهای خود را با تجهیزات و علوم و فنون جدید مجهز کنند تا دچار ضعف نشوند، از رقابتها دور نمانند؛ چراکه امروزه یکی از مهمترین عرصههای رقابت در صحنههای قدرت، حوزههای علمی و فناوری است(60 انفال).