مدیریت را کاری مشارکتی میداند و معتقد است بهرهوری، اثربخشی و عملکرد یک سازمان با اتحاد تمام ارکان آن معنا مییابد. صفدری که سازماندهی، پذیرش نقاط منفی و سپس رفع آنها را اصول مدیریت و چراغ راه مسیر تعالی میداند، رشد سازمان را هم در گرو توجه ویژه به منابع انسانی دانسته و معتقد است جلب رضایت سرمایه انسانی سازمان به عنوان مشتری داخلی باید در دستور کار مدیران قرار گیرد.
«راسل ایکاف» فیلسوف و محقق آمریکایی در سال 1919 تئوری کلنگری را مطرح کرد. این تئوری بر دو اصل هماهنگی و ادغام تاکید دارد و میگوید اصل هماهنگی حكم میكند برای بخشهای مختلف سازمان بدون ارتباط با سایر واحدهای همان رده نمیتوان برنامه اثربخش تدوین كرد؛ بنابراین برای همه واحدهای موجود یك رده باید همزمان و با ارتباط متقابل برنامهریزی كرد.
بر پایه این نظریه، سازمانی موفق خواهد بود که تمام ارکان آن از مدیران ارشد گرفته تا کارکنان براساس یک برنامهریزی واحد و هماهنگ کار کرده و مسئولیت خود را کامل انجام دهند.
کل نگری یعنی ما بودن، مدیریت مشارکتی و توجه به خرد جمعی و این همان چیزی است که دین ما هم بر آن تاکید کرده است:؛«… و درکارها با آنان مشورت کن». ما بودن و تفکر کلنگری یعنی اینکه لایههای مختلف یک سازمان اعم از لایههای عملیاتی، اجرایی، میانی، استراتژیک و سیاستگذاری کارشان را بهدرستی انجام دهند.
کار کن و بگذر از گفتار
همانطور که مقام معظم رهبری با درایت بر عملگرایی تاکید ورزیدند، تئوریپردازی و نظریهپردازی برای جمهوری اسلامی ایران دیگر کافی است. در این 42 سالی که از عمر انقلاب میگذرد در حوزههای مختلف اعم از تولید، صنعت و خدمات، نظریه، تئوری و برنامههای خوبی به دست آمده است. امروز راه مشخص شده و زمان عمل و اقدام است. سند چشمانداز 20 ساله کشور حجت را بر همه مدیران تمام کرده و بهترین نقشه راه را برای مدیران در حوزههای مختلف مشخص کرده است. با توجه به نامگذاری امسال باید اجرایی و عملیاتی کردن این برنامه و سند چشمانداز در دستور کار تمام مدیران قرار گیرد. به عنوان نمونه درمورد حوزه فعالیت مرتبط با بیمه آمده است در سال 1404 صنعت بیمه باید اقتصادی، سودآور، سهل و آسان، مشتریمدار، با ظرفیت لازم بهمنظور ایجاد بسترهای مناسب برای تولید، صنعت و کشاورزی و ضمن برقراری تعامل با کشورهای همسایه در خاورمیانه و آسیای جنوب غربی حرف اول را بزند. این برنامه، نقشه و تئوری تکلیف شده به صنعت بیمه است و برنامههای اجرایی باید در جهت تحقق این چشمانداز باشد. پس راه مشخص و تکلیف روشن است، بنابراین باید در این مسیر قدم برداشته و با توجه به ظرفیتها و منابع فراوان کشور برای تحقق این سند چشمانداز از تمام توان خود استفاده کنیم. بخشی از مشکلات مدیریت کشور به مدیران بازمیگردد؛ امروز ما مدیران باید از حرف زدن و سخنوری دست برداشته و کارنامه اجرایی و عملیاتیمان را درست کنیم.
بالاخره باید به جوانان اعتماد کرد
یکی از شاخصهای اقتصاد مقاومتی توجه به نیروی کار جوان جامعه است. باید بستر فعالیت برای جوانان و بهویژه مدیران جوان فراهم شود. هیچ دانش مدیریتی نگفته است که مدیر نباید اشتباه کند یا جوان نباید مدیریت کند. مدیریت تلفیقی است از علم و دانش و تجربه. مدیریت نوعی هنر و هنرنمایی است که بخشی از آن هم باید در ذات آدمی باشد. توجه به نیروی جوان و فراهم کردن فضای رشد آنها، برای کشور یک فرصت است نه یک تهدید؛ متاسفانه بسیاری از مدیران باتجربه امکان حضور جوانان را مهیا نکرده و به آنها اعتماد نمیکنند. باید با ایجاد انگیزه، امید و فضای سازمانی مثبت امکان بروز توانایی و قابلیتهای نیروهای انسانی سازمان خود را فراهم کنیم. بالاخره باید یک روزی به نیروهای جوان که از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند اعتماد و اطمینان کرده و آنها را وارد صحنه مدیریت کنیم. یکی از ارکان مدیریت سازماندهی و تصمیمگیری است و به عقیده من جوانان توانمند و جسور میتوانند بستر لازم برای این دو شاخصه مدیریت را فراهم کنند. مدیران جوان، توانمند و باانگیزه، جسارت تصمیمگیری و توانایی سازماندهی را دارند و میتوانند به سازمان انرژی ترزیق کنند. یکی دیگر از ویژگیهای خوب مدیران جوان، انتقادپذیری آنهاست، متاسفانه بسیاری از مدیران باتجربه انتقادپذیر و پیشنهادپذیر نیستند. به اعتقاد من باید شرایطی فراهم شود تا بتوانیم از ترکیب تجربه و دانش مدیران کارآزموده و انرژی نیرویهای جوان بیشتر بهره ببریم که خروجی و نتیجه آن توسعه و شکوفایی و خدمترسانی خواهد بود. باید از مدیران باسابقه در اتاقهای فکر و مدیریت دانش استفاده شده و تجربه آنها در قالب کتاب منتشر شود تا جوانانی که وارد این عرصه میشوند، بتوانند از تجربه و دانش آنها استفاده کنند.
اتحاد سازمانی در گرو توجه به نیروی انسانی است
به اعتقاد من نیروی انسانی مهمترین سرمایه یک سازمان است زیرا نیروی انسانی است که با مشتری ارتباط دارد. توجه ویژه به نیروی انسانی به عنوان سرمایهای که میتواند سودآور باشد، باید در دستور کار قرار گیرد. تدوین آییننامههای رفاهی، افزایش حقوق ، پاداش بر اساس عدالت سازمانی و ایجاد زمینه رشد و شکوفایی پرسنل، نیروی انسانی سازمان را متعهد میکند و رضایت نیروی انسانی، رضایت جامعه هدف را به همراه خواهد داشت. در بازاریابی اصلی وجود دارد به نام «بازاریابی داخلی» که در واقع اولین مشتری سازمان را نیروی انسانی آن میداند. اگر پرسنل امنیت شغلی داشته باشند، به آموزششان توجه شود، محیط کارشان مناسب و شایسته باشد، به طور قطع با جان و دل به سازمان خود خدمت میکنند.
اصول بازاریابی کاتلر (او را پدر بازاریابی مدرن میدانند) به شش اصل آموزشهای مدرن، ایجاد امنیت شغلی، عدالت سازمانی و رویههای عدالتی، پاداشهای به موقع و منعطف، ایجاد رفاه و آسایش پرسنل و ایجاد انگیزه روحی و بهینهشدن شرایط کار در بازاریابی داخلی اشاره دارد که اگر این موارد در سازمانها رعایت و پیادهسازی شود، وفاق و اتحاد در سازمان شکل گرفته و بهسرعت به سوی رشد و تعالی حرکت خواهد کرد. از اینرو توصیه میکنم مدیران به سرمایه انسانی سازمان خود توجه وافر و شایسته داشته و فضای امنی از هر جهت برای آنها فراهم کنند. «مازلو» (روانشناس انسانگرا) میگوید هر کس با یک چیز برانگیخته میشود.
از تو حرکت، از خدا برکت
«آرماند همر» میگوید مدیران باید اندیشههای بلند داشته باشند و از جای کوچک کار خود را آغاز کرده و سپس آن را توسعه دهند. مدیرانی که به توسعه میاندیشند بهطور یقین شرایط گسترش کار خود را فراهم خواهند کرد. درواقع مدیری که نگاه توسعهمحور داشته باشد و با یقین در این مسیر حرکت کند، شرایط هم برایش فراهم خواهد شد. به قول روانشناسان دمیدن انرژی مثبت سبب میشود، عناصر، المانها و اجزای کار خود به خود مهیا شود. آدمهایی که مثبت می اندیشند، فوتونها و بستههای انرژی مثبتی که در فضا وجود دارد در کنار هم قرار گرفته و شرایط رشد او را فراهم میآورند.