یك مدیر برای كادرسازی باید از خود گذشتگی به خرج دهد، چرا كه در گام اول كسی كه قرار است وارد كار شود، مدیر امتحان پس دادهای نیست و باید این ریسك را پذیرفت كه ممكن است در كار موفق باشد یا شكست بخورد. در كنار این نباید نگرانی داشته باشد كه فلان مدیر بعدها ممكن است جایگاه مرا تصاحب كند. در همین زمینه امام علی(ع) سخن قابل توجهی دارد: «اگر در منصبی قرار داری و میدانی شایستهتر از تو برای آن جایگاه وجود دارد، اگر او را وارد كار نكنی خیانت كردهای». در كنار اینها مدیر باید سیستم را به گونهای مدیریت كند كه فردا روزی اگر در سازمان حضور داشت یا به هر دلیلی از آن سازمان رفت و در جای دیگری مشغول انجام وظیفه شد، مشكلی برای آن سازمان به وجود نیاید. نكته اصلی، خدمت كردن به جامعه و مردم و نظام است حال در هر جایگاه و پست و مقامی باشد. مساله بعدی عدم تطابق سطح زندگی با درآمدهای معمول عادی است و اگر مدیر خودش را از نظر مزایا وابسته به جایگاهش بداند هرگز اقدام به كادرسازی نمیكند.
شایسته سالاری، واقعیتی غیرقابل انکار
ما باید به سمت شایسته سالاری حركت كنیم و مدیر نگران این نباشد كه اگر پستش را از دست داد زندگیاش چه خواهد شد. آدمی كه شایستگی داشته باشد، تكیهاش به پست نخواهد بود.
متاسفانه ما تصور میكنیم آدمها بیایند و بروند هیچ اتفاقی نمیافتد. ما منابع زیادی داریم كه اگر به بهترین شكل از آنها استفاده شود، هم بازدهی منابع بالا میرود و هم كشور در مسیر رشد و توسعه قرار میگیرد. در اینجا نقش مدیر، برجسته و روشن میشود، مدیری كه دانش و تجربه مفید را دارد و درجایگاه خودش قرار گرفته است میتواند از این منابع حداكثر استفاده را بكند و سازمانش را به هدفش برساند و توسعه و اشتغال و رفاه را با خودش به همراه بیاورد. من همیشه میگویم ما گرفتار نفرین منابع نیستیم بلكه گرفتار نفرین مدیریت منابع هستیم. مدیر اگر بتواند منابع را بهتر سازماندهی و در نتیجه تولید ثروت کند، اشتغال ایجاد میشود. در نتیجهی اشتغال هزاران معضل اجتماعی نیز حل خواهد شد. درست است كه شاید ما در مدیریت نظام شایستهسالاری نداریم ولی این مساله دلیل نمیشود كه اگر از مدیری برای جایگاهی غیرمرتبط با تخصصاش دعوت به همكاری شد، مدیر این دعوت را بپذیرد، اینجا است که بحث تعهد مدیر مطرح میشود. مدیر شایسته اگر پستی خارج از رشته و تجربهاش به او پیشنهاد شود، نمیپذیرد چراكه این عمل را مساوی با خیانت به كشور و مردمش میداند. اگر پستی كه دارد غیردولتی باشد، اشكالی ندارد به سود و زیان خودش بیاندیشد ولی در پستهای دولتی بحث خدمت به جامعه و تحقق اهداف ملی مطرح میشود. رمز موفقیت نظام در تحقق اهداف نظام است و برای رسیدن به این اهداف، شایستهسالاری واقعیتی غیرقابل انکار است.
محتوا در حواشی
متاسفانه تفكر غلطی در ذهن ما جا خوش كرده كه آدمها میآیند و میروند و آب از آب تكان نمیخورد، در حالی كه ممكن است زلزلهای در این بین رخ دهد و ما متوجه این مساله نباشیم. زمانیكه مدیری تغییر میكند و ما با همان منابع یك سوم خروجی را داریم، این همان زلزلهای است كه رخ میدهد و ما متوجهاش نیستیم چون به جای توجه به محتوا، به حواشی میپردازیم.
ما باید برای سازمانمان دلسوزی كنیم همانگونه كه دلسوز اعضای خانواده و عزیزانمان هستیم. شرایط را بسنجیم و بعد آن مدیری را كه نه فقط متخصص علمی صرف باشد، بلكه توان اجرایی و تعهد حكومتی هم داشته باشد را انتخاب كنیم و در جایگاه مناسب قرار دهیم. توجه کنید، اگر فردی از خانواده ما دچار بیماری وخیمی شود، همه جا را به هم میریزیم تا بتوانیم پزشک متخصصی را برای درمان او پیدا کنیم. امروز وضعیت کشور هم مثل همان بیمار وخیم است، باید برای درمان برویم سراغ مدیران متخصص که همانا در امور کشور مدیران، طبیب کارند.
ما در فرهنگ دینی خود آموختهایم كه شكر و سپاس نعمتهای خدا در این است كه از آن نعمتها نهایت استفاده را داشته باشیم، برای تربیت این مدیران هزینه شده، پس دِین ما این است كه از آنها در جایگاهی استفاده كنیم كه تخصصش را آموختهاند و در این راه هزینه كرده و تجربه اندوختهاند.