یکی از معدود مدیرانی است که به مستند سازی تجربیات خود اقدام کرده، همان مدیر خوشرو، خوش برخورد و خندان روزهای دور کفش ملی، یخچالسازی لرستان و مسئول سازمان صنایع ملی ایران است. محمد عبدالصمدی که به مدیر قلب ها شهره است مدیریت فریاد(مدیرانی که همیشه با داد و فریاد کار خود را پیش می برند) را روشی منسوخ می داند و عمر آن را کوتاه می خواند. وی معتقد است کار آفرینی و فکر کار بودن چیزی نیست که یک شبه به سراغ فرد بیاید بلکه باید از کودکی یا حداکثر در نوجوانی افراد با آن خو بگیرند و در حد خود اقدام کنند. مدیریت از نظر عبدالصمدی تعاریف و ابعاد مختلفی دارد که با هم آن را می خوانیم.
مدیر همه کاره-فوق تخصص
مدیر در گذشته کسی بود که زمین می گرفت، تجهیزات و مواد اولیه فراهم می کرد، کارگر استخدام می کرد، تولید را آغاز و مشکلات را حل میکرد، پاسخگوی مشتریان بود و… اما امروز برای هر کدام از این اقدامات یک متخصصی که فوق تخصص آن رشته را دارد نیاز است و برنده کسی است که بیشترین متخصص را در اختیار داشته باشد. مدیران فوق تخصص برای قسمتهای مختلف هستند که باید از وجود آنها استفاده برد.
مدیریت علمی-مدیریت غیرعلمی
مدیریت علمی مدیریتی است که بتوان آن را تجربه کرد و هرکس از آن مسیر برود به سازندگی و نتیجه ای که مشخص است برسد و برای دستیابی به آن باید دوره های آموزشی را طی کرد و دود چراغ خورد. اما مدیریت غیر علمی کارهایی است که یک مدیر از کسی یاد گرفته و یا از خود ابداع کرده است. حتی ممکن است این ابداعات مبتنی بر روشهای علمی کارها باشد. ولی چون کسی که چنین کاری انجام داده، نظر به علمی بودن آنها نداشته و حتی اگر به او می گفتند این کار غیرعلمی است باز هم انجام میداد. به این نوع مدیریت ها غیر علمی می گویند.
مدیریت پلیسی- مدیریت غازها
مدیریت گربه ها مدیریت کمین همین است که مدیر دور از چشم پرسنل منتظر می ماند تا در فرصتی که طرف غافل می شود او را رسوا کند و خطایش را کف دستش بگذارد و برای همیشه بر او تسلط یابد. در میان این نوع مدیران هستند کسانی که منتظر می مانند و گاهی اسباب آن را فراهم می کنند تا پرسنل خطا کنند و آن وقت آنان را با سربلندی حین ارتکاب خطا بگیرند و هیچگونه راه فرار و دفاعی برای آنها باقی نگذارند. چنین مدیرانی برخلاف تصورشان مدیران بسیار ضعیف و بی قدرت و حتی در بیان ناتوانند مدیر قوی خلاف نمی گوید، مدرک هم جمع نمی کند. مهمترین ویژگی های مدیران این چنینی عبارتند از:
1- مهمترین کار خود را کشف تخلفات می دانند نه بهبود وضع موجود
2- به نقاط ضعف افراد بیشتر آشناست نه به توانایی ها و کارآیی آنها
3- به جای سازماندهی نیروهای مثبت و سالم و ارتقای آنها نیرویش را صرف کشف خلاف کار ها و برخورد با نیروهای منفی می کند.
4- از کشف تخلفات لذت می برد، لذا از ازدیاد خلاف نگران و ناراحت نمیشود؛ چون احساس می کند نقش بیشتری در سازمان خود دارد.
مدیریت غازها برگرفته از حرکت غازها است. غازی که در نوک این سیستم حرکت قرار دارد رهبری گروه را بر عهده دارد و باید همه جوانب را در نظر گیرد. پرواز به صورت دسته جمعی و مشارکتی انجام می شود. در کارخانجات و شرکت ها و حتی سازمان ها و موسسات غیر تولیدی و خدماتی نیز روشی به نام مدیریت مشارکتی وجود دارد.فرق مدیریت مشارکتی با مدیریت شورایی در این است که شوراها تصمیم می گیرند و مدیر اجرا می کند اما در مدیریت مشارکتی افراد نظر می دهند و مدیر بررسی می کند.
مدیریت رفع معلول-مدیریت قوی-مدیریت اشکال یاب:
بعضی از مدیران به محض اینکه مشکلی پیش می آید، مقطعی و شتابزده در یک لحظه تصمیم می گیرند و دستور می دهند تا مشکل را حل کنند. چنین افرادی معمولا ظاهر قضیه را مشاهده می کنند و علت را بررسی نمیکنند. اما مدیریت قوی یک نوع مدیریت کاملا سیستماتیک است و مدیر فرصت فکر کردن و سرکشی به هر جا که صلاح بداند را دارد و سیاست های کلی سازمان خود را طراحی و اجرای آن را به زیر مجموعه واگذار می کند. مدیر اشکال یاب مدیری است که به دنبال اثبات خرابی های مدیر قبلی بوده و چند سال از عمر مدیریت خود را به همین صورت سپری می کنند. اما مدیر قوی کارهای مثبت مدیر قبلی را می گوید و اعلام می کند که در این قسمت ادامه دهنده همان راه خواهد بود. مدیران قوی کمتر نقاط ضعف مدیریتهای قبل را مطرح می کنند و بیشتر سعی می کنند مشکلات سازمان خود را مرتفع کنند و برعکس این افراد مدیران اشکال یاب هستند.
مدیریت فریاد-مدیر عجول-مدیرفکور:
بعضی از مدیران کار خود را با داد و بیداد جلو می برند. معمولا این مدیران با حضور خود، مسیر خود را خلوت می کنند، زیرا به جز بد و بیراه گفتن به هرکس و گاه اظهار نظر کردن های بی مورد درباره کارهایی که در سر راهشان قرار دارد، آن هم با تکبر و خود خواهی، حرف دیگری ندارند. معمولا پرسنل برای اینها تره هم خرد نمیکنند. عمر مدیریت این افراد معمولا کوتاه است و هیچ کاری غیر از شعار دادن نمی کنند.
مدیرعجول همیشه بدون بررسی و تامل، اقدام می کند. از کار تدریجی و بررسی مساله می گریزد. بیشتر در بخش دولتی مدیرانی که احتمال می دهند عوض شوند، به چنین اقدامات عجولانه دست می زنند. درحالیکه این تصمیمات حساب نشده خسارت زیادی به سازمان می زند.
اما بر عکس مدیر عجول مدیر فکور است. فکورانه مدیریت براساس علم و فکر است. این مدیریت اگرچه زمان می برد اما ولی بدون خسارت می توان با اصلاحات لازم نسبت به آنچه دیگران انجام داده اند سازمان خود را با هزینه کمتری جلو ببرند. البته این نوع مدیریت در سازمان هایی امکان پذیر است که مدیران برای مدت طولانی بر مسند قدرت باشند، مثل بخش خصوصی.
مدیر پشت میز-مدیرمشغول:
مدیران پشت میز نشین کسانی هستند که در شرکت های تولیدی به بازدید تولید، قسمت های مختلف و شعبات و منطقه نمی روند. اصلا حرارت کوره را حس نکرده اند. سختی بار بردوش نکشیدهاند. نمی دانند محیط پر سر و صدا یعنی چه؟ دستان از سرما یخزده را متوجه نیستند و… این افراد معمولا اعضای غیر موظفی هستند که تجربه کاری ندارند، یعنی یا به خاطر سرمایه گذاری و یا وابستگی های سیاسی مسئولیت گرفته اند. بر خلاف این افراد مدیران مشغول اصلا وقت ندارند، واقعا کسی نمیداند چه می کنند یا چه می خواهند انجام دهند. فقط می دانند که خیلی مشغول و گرفتار هستند. جالب هستند که حتی وقت فکر کردن هم ندارند.همیشه جلسه دارند… این گونه مدیران معمولا عمر مدیریتشان در سازمان کم است، اگر مدتی بمانند متوجه می شوند که نه تنها کاری برای سازمان خود نکرده اند بلکه سازمان را از پیشرفت باز داشته اند.
مدیرمثبت نگر- مدیر منفی باف-مدیر واقع بین:
مدیر مثبت نگر کمتر نه می گوید و بیشتر برخورد مثبت دارد. به همکاران خود اعتماد می کند. به آنها شخصیت می دهد، هدف برای او روشن و تمام دستورات او در راستای رسیدن به هدف اوست. افراد و همکاران می دانند که هرچه لازم داشته باشد و بخواهند او در اختیارشان قرار می دهد. بنابراین جواب قانع کننده ای برای کارهایی که انجام نشده داشته باشند. مدیر مثبت نگر معمولا مقصر نیست، اگر کار پیشرفت نکرده، او نبوده که کار را متوقف کرده و… زیرا تمام دستورات او مثبت بوده و دلالت بر اجرای کار داشته است.
مدیر منفی باف مدیری است که همه چیز را با نه شروع می کند. مدیر منفی باف همه چیز را متوقف می کند. اول نه را می گوید، بعدا باید بروید با دلیل او را قانع کنید و اجازه انجام عمل را بگیرید. تازه او برای اجازه دادن، چندین امضا جمع آوری می کند، در حقیقت تصمیم را دیگران می گیرند. اگر واقعا به سازمانی پویا و در حال پیشرفت نیاز داشته باشید و بخواهید با رقبای سرسخت خود رقابت کنید، با مدیران منفی باف هرگز به هدف خود نمی رسید.
مدیرواقع بین دانش دیگران به دانش خود اضافه می کند و از مجموعه آنها برای اجرای تصمیمات خود بهره می گیرد.