فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

غلامرضا منوچهری | هزینه مدیریت را جامعه می‌پردازد

بحث مدیریت، موضوع مهم و تاثیرگذاری در روند پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است. گرچه در ایران به اندازه کافی به مدیریت و مدیران بها داده نشده است، اما این دانش هم همانند سایر علوم تاثیرپذیری داشته و خواهد داشت و هزینه‌های مثبت و منفی آن هم توسط جامعه پرداخت شده است. طبیعی است که مدیریت در بخش‌های مختلف اعم از مدیریت دولتی، غیردولتی و خصوصی و بخش‌های صنعتی، فرهنگی، سیاسی و آموزشی در عین حال که با هم در ارتباط هستند و نقاط مشترکی دارند، هر کدام روش، الگو، فرهنگ و دانش متفاوتی را می‌طلبند. در تمام دنیا وقتی می‌خواهند پیشرفت یک جامعه را اندازه‌گیری کنند، رشد اقتصادی آن جامعه را اندازه می‌گیرند؛ از این‌رو شاید بهترین تعریف برای مدیریت شایسته، مدیریتی است که سبب رشد اقتصادی و در کنارش رشد صنعت، خدمات و… جامعه می‌شود.

ضمن تاثیر رابطه در انتصاب‌ مدیران بر لزوم شایسته‌گزینی و تکیه بر کارآمدی و توانمندی در انتخاب‌ها تاکید می‌کند و معتقد است تا زمانی که این مهم در کشور اجرایی نشود، تحولی در نظام مدیریتی ما رخ نخواهد داد. او معتقد است مدیران شایسته، سلامت و پایبند به ارزش‌ها هستند و درک این موضوع قطعا به جابه‌جایی‌های بسیار و به‌هم‌ریختگی در سازمان‌ها پایان می‌دهد.

اهمیت بخش‌خصوصی در روند رشد اقتصادی جامعه
در کشورهای پیشرفته، رشد اقتصاد و جامعه در بستر رقابت بخش خصوصی فراهم شده است. حتی در ترکیه در طول سال‌ها، به‌ویژه بعد از دوران انقلاب صنعتی، بخش خصوصی تولید اضافه را برای کشور به ارمغان آورده است. در سایر کشورها دولت‌ها و پارلمان‌ها، به‌عنوان نماینده گروه‌های صنعتی، تنظیم امور و ایجاد انضباط بین گروه‌های متخاصم اقتصادی در بخش‌های مختلف صنعتی و کشاورزی را برعهده دارند. چراکه اساس تشکیل دولت‌ها بر پایه مالیات بخش خصوصی و به منظور تنظیم و اجرای قوانینی است که همه تابع آن باشند و امنیت‌شان در سایه آن فراهم شود. اما در جوامعی مانند ما، قدرت دولت به درآمد نفت متکی است؛ این یعنی دولت بدون زحمت و با فروش ذخایر ملی صاحب پول شده است و ملت هم وابسته دولت است. در واقع درآمد نسبتا زیاد نفت سبب شده است بخش خصوصی نگاهش به دولت باشد و بر همین اساس است که تهران و بعضی مناطق و استان‌ها از این خوان بی‌دریغ بهره‌مند شده و مرکز پول و درآمد شده‌اند. این نشان‌دهنده آن است که کار در لایه‌های مختلف اقتصادی به‌طور منطقی گسترش نیافته است. بنابراین انتظار نمی‌رود کشوری که رشد آن سلسله مراتبی و گام به گام نبوده و برعکس قارچی و تحت تاثیر درآمد نفت رشد کرده است و به‌تبع آن سیاست دولت‌هایش هم بر همین اساس بوده است، از انسجام‌، پایداری و پیوستگی در بستر اجتماعی برخوردار باشد که توقع داشته باشیم آن را در جامعه مدیران‌مان هم مشاهده کنیم. گاهی اوقات برخی از دولت‌ها توجه بیشتری به قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها و صنعت داخلی داشته‌ و اقدام‌های موثری در این خصوص انجام داده‌اند و گاهی هم بعضی از دولت‌ها بی‌توجه به این مسائل با پولی عمده‌ حاصل از افزایش قیمت نفت به یک باره اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده و سیاست‌های گذشته را رها کرده‌اند.
متاسفانه برخی از دولت‌های ما به‌دلیل فرصت‌طلبی سیاسی از این درآمدها به نفع قدرت و اعمال و ایجاد محبوبیت برای خود استفاده کرده و برای نسل‌های آینده چیزی باقی نگذاشته‌اند. تا زمانی که ما نتوانیم از درآمد نفت‌مان درست استفاده کنیم، رشد نخواهیم کرد. در کشور نروژ کل درآمد نفت را در صندوق ذخیره آینده پس‌انداز می‌کنند و معتقدند جامعه باید با کار، ظرفیت‌سازی درونی و مالیات خودش کار کند و درآمد نفت را برای نسل‌های آینده پس‌انداز می‌کنند. ولی متاسفانه ما به‌دلیل ضعف نگرشی نه تنها درآمدهای نفتی خود را تماما خرج می‌کنیم بلکه از ذخایر استراتژیک‌مان هم استفاده کرده‌ایم. ما ذخایر استراتژیک آب را که به مراتب اهمیت‌اش از نفت بیشتر است، از بین برده‌ایم و هنوز نتوانسته‌ایم از سرعت رشد منفی تخلیه منابع آب زیرزمینی خود بکاهیم.
در ایران دوره‌های بیمار هر روز در بخش اقتصاد، محیط‌زیست و صنعت گسترش می‌یابد و قادر به مدیریت‌شان نیستیم. سازمان‌های مدیریتی ما از هوشمندی، دانش و اندوخته لازم برای مدیریت این حوزه‌ها برخوردار نیستند و به‌قدری گرفتار سیاست‌زدگی و عوام‌زدگی‌اند که از آنچه می‌گذرد غافل مانده‌اند. همین امر است که سبب می‌شود مدیران تنها دوره مدیریت خود را دیده و به تاثیر تصمیم‌هایشان در سطح کلان توجه نمی‌کنند؛ در حالی که در جوامع پیشرفته نگاه استراتژیک و دراز‌مدت حاکم است. فقدان نگاه کلان استراتژیک به خیلی از حوزه‌ها مانند محیط‌زیست آسیب‌های جبران‌ناپذیر وارد کرده است. این مسائل برای ما از اهمیت کافی برخوردار نیست و نگاه‌مان به آن‌ها سیاسی و زودگذر است، در حالی‌که هر چقدر در مقابل این حقیقت‌های بسیار تلخ، مقاومت کنیم، بیشتر به دارایی نسل‌های آینده آسیب وارد خواهیم کرد.

مدیر خلاق سرمایه ملی است
به نظر من کارآمدی ممتاز یک مدیر به خلاقیت او بستگی دارد که البته بخشی از خلاقیت به استعداد درونی و ذاتی فرد و بخش دیگر به تجربه‌ها، سوابق، مدل ذهنی و نوع نگاهش به دنیا و اطرافش بازمی‌گردد. من تاثیر مدیر را در کار خلاقانه و ایجاد تحول می‌بینم. مدیر باید بتواند در هر محیط و شرایطی با هر امکانات و ابزاری، در سازمانش تحول ایجاد کرده و با شناخت و تلفیق مناسب امکانات و شرایط و بهره گرفتن از تجربه دنیا و اطراف خود راهکارهای مناسبی برای غلبه بر مسائل و مشکل‌ها ارائه کرده و حداقل بخشی از آن‌ها را حل کند. به عقیده من مدیر باید تلاش کند با نگاه تحول‌گرا زمینه رشد، بهر‌ه‌وری و ارتقای سازمانش را فراهم کرده و با اعمال مدیریت درست، ساختار درستی(حتی به بهای تغییر کلی ساختار) به سازمانش بدهد. یکی از مشکلات سازمان‌های قدیمی، انجماد ذهنی و تفکر حاکم است و تغییر ساختار کمک می‌کند فضا برای تفکر و اندیشه جدید باز شده و سازمان آمادگی شنیدن حرف تازه و ایده جدید را پیدا کند.

مطیع‌پروری مانع رشد و خلاقیت است
یکی از دردها و گرفتاری‌های ما مطیع‌پروری است. درست است که باید مدیران جامعه تفکری هم‌راستا داشته باشند، ولی این به معنای اطاعت محض نیست و باید از ذهن خلاق مدیران بهره گرفته شود. حتی مدیران با اندیشه‌های مخالف هم می‌توانند در کنار هم کار کنند، چراکه در بسیاری از مواقع نقطه‌نظر مخالف مانع اشتباه شده و چه بسا سازنده باشد. اگر قرار باشد فقط یکدیگر را تایید کنیم که رشدی اتفاق نخواهد افتاد. از این‌رو به عقیده من لزومی ندارد مدیران برای کنار هم کار کردن، حتما هم‌نظر و هم‌عقیده باشند.

استعدادهای جوان در فضای دمکراتیک شکوفا می‌شوند
ما موظف هستیم ضمن شناسایی استعدادهای خوب، بستر رشد آن‌ها را فراهم کرده و از هیچ تلاشی برای آموزش و پرورش‌شان مضایقه نکنیم. لازم است برای جوانان با استعداد چرخه کاری و ارتباط با سازمان‌های بیرونی و بین‌المللی را فراهم کنیم تا بتوانند در کنار مدیران با تجربه به تدریج رشد کرده و جایگاه خود را پیدا کنند. متاسفانه مدیران ما فکر می‌کنند همه باید از خودشان پایین‌تر باشند، از این‌رو مدیران خود را در لایه‌های پایین نگه می‌دارند، ضروری است این فضا تغییر کند تا استعدادهای خوب بتوانند در بستر یک فضای دمکراتیک رشد کنند. اینکه مدیران جوانان در سیستم مدیریتی ما رشد نکرده‌اند نشان‌دهنده این است که در رشد آن‌ها ناکارآمد بوده‌ایم، اما بالاخره باید ریسک بهره‌گیری از نیروهای جوان را بپذیریم.

سبک و شیوه مدیریتی
من خودم را مدیر توسعه‌گرا و کلان‌نگر می‌دانم. وارد جزئیات نمی‌شوم نه اینکه از آن‌ها غافل باشم، اما معتقدم مدیر باید براساس مقیاس سازمان متبوعش کلان‌نگر بوده و دوردست را بنگرد. به نظرم درگیری با جزئیات، استهلاک مدیر را با سازمان افزایش داده و او را از ترسیم استراتژی‌ها و راهکارهای کلان بازمی‌دارد. مدیر باید با تدوین استراژی مناسب با سازمان و تبیین اهداف درازمدت در جهت تحول سازمان خود بکوشد تا بتواند از آن در ارتباط با رقبا و روبه‌رویی با مسائل عمده محیطی و شاخص‌های کلان اقتصادی محافظت کند.

توصیه مدیریتی
مدیران باید در حوزه‌های مختلف تعمق داشته و به جزئیات علمی و حرفه‌ای امور اشراف داشته باشند. برخورداری از دانش حرفه‌ای و شناخت سازمان‌های هم‌تراز به مدیران کمک می‌کند تا بتوانند اهداف عالیه برای سازمان خود ترسیم کرده و آن‌ها را دنبال کنند.
مدیران باید ایده‌آل‌گرا باشند، البته نه به این معنا که ایده‌آلیست باشند، منظور این است که به ایده‌آل‌ها بیندیشند و افق‌های بلندی برای سازمان خود متصور باشند. یکی از ویژگی‌ها و رازهای موفقیت مدیران توانمند این است که بتوانند آینده و آرمان‌های خود، سازمان، پروژه و کارشان را در ذهن ترسیم کنند. به عقیده من باید آرمان‌گرایی در نظام مدیریت کشور تقویت شده و هزینه آن هم تقبل شود.