فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

محمد حسین برخوردار | مأمور به وظیفه‌ایم یا مأمور به نتیجه

هر مدیری اگر بتواند  اندکی تولید ناخالص داخلی را بالاتر ببرد یک مدیر انقلابی یا ارزشی است. مدیرانی که تفکر حرفه‌ای دارند را می‌توان در گروه مدیرانی با اخلاق حرفه ای قرار داد. به این معنی که بتوانند از لحاظ تولید، سطوح فرهنگی، اجتماعی، دانش فنی و بهره‌وری سازمان تحت مدیریت‌شان را ارتقا دهند. این مدیران به کار خودشان متمرکز هستند و در کار دیگران دخالت نمی‌کنند.
متأسفانه مدیری که سرکار می‌آید تا یک سال مدیر قبلی و کارهای وی را نکوهش کرده و از آبدارچی تا رییس دفتر و معاونان را عوض می‌کند. حق کارمندان زیردست را ادا نمی‌کند. در کشورهای پیشرفته به جای آنکه مدیر وقتش را علیه مدیر پیشین تلف کند از سیستم‌هایی که او بنا کرده استفاده می کند و آن را اصلاح کرده و بهبود می‌بخشد. مدیر اخلاقی باید بتواند از تجربه مدیران قبلی استفاده کند و اگر هم از سازمانی کنار رفت تجربیاتش را در اختیار مدیران بعدی قرار دهد.

تفاوت های مطیع‌پروری با جانشین‌پروری 
مطیع پروری یکی اقدامات بسیار بد برخی مدیران است. مدیران در کشورهای پیشرفته این موضوع را رعایت می‌کنند. اما ما که به زکات و به ویژه زکات دانش اعتقاد داریم حاضر نیستیم کار را به زیردستان خود آموزش دهیم. به همین دلیل هم در ساختن مدیران قوی و در شأن کشورمان چندان موفق نبوده‌ایم. حسادت برخی مدیران سبب شده دانش را نزد خودشان جمع کرده و به دیگران ندهند.
اگر می‌خواهیم یک کشور صنعتی و پیشرفته داشته باشیم باید این مشکل را که در فرهنگ ما ریشه دوانده، مرتفع کنیم. به این منظور هم باید از مقاطع پایین تحصیلی کار را آغاز و تلاش کنیم که فرزندان آینده بدون تک روی و حسادت تربیت شوند.

الگوی مدیریت برتر
مدیریت سیستماتیک، یکی از بهترین الگوهای مدیریتی است. کار سیستمی در کشور ما جا نیفتاده است. مدیر فکر می‌کند اگر نیروی خدماتی کارش را انجام نداد باید خودش آستین بالا بزند و کار را انجام دهد. اما یک مرکز تولیدی، مؤسسه خیریه نیست. مدیر باید هر طور شده رضایت مشتری را جلب کند. نباید اگر یکی کالایش را با صرف این همه هزینه زمان و حمل و نقل جایی تعمیر کرد، دو ساعت پس از تحویل کالا دوباره خراب شود. مدیر اشتباه کارمند را یک‌بار می‌پذیرد، دو بار هم به او تذکر می‌دهد، اما دفعه بعدی دیگر قابل تحمل نیست. باید یک خطی میان حقیقت و مسایل انسان‌دوستانه وجود داشته باشد. اگر بگوییم کارگر چه گناهی کرده و اجازه بدهیم هر چقدر می‌خواهد اشتباه کند، هم به او ظلم کرده‌ایم که به نوعی مجوز بی‌دقتی و کم‌کاری و نابلدی به او می‌دهیم و هم کالای ما گران و بی‌کیفیت می‌شود. اروپایی‌ها می‌گویند برای کسب یک دلار باید آن را از زیر پای فیل بیرون آورد. مدیر باید خیرات کارش را جای دیگری انجام دهند، اما در تولید یا خدمات، کار را با درایت تمام پیش برد تا بتواند رضایت مشتری را جلب کند. ما جزیره‌ای عمل می‌کنیم، به این معنی که هر مدیری یک تشخیص دارد و بر همان اساس عمل می‌کند. یک مدیر دل‌رحم است و یکی نه. اما باید دقت کرد که نمی‌شود گفت ما مأمور به وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه. این فلسفه جاهای خاص به کار برده می‌شود. در جنگ نظامی نابرابر، انسان با خودش می‌گوید که وظیفه دارم جلو بروم وگرنه خاک کشورم به دست دشمن می‌افتد. در آنجا عمل به وظیفه مهم‌تر از نتیجه است. اما مدیر کارخانه زیر کولر نشسته و با امکانات خوب کار می‌کند و دلیلی برای کم‌کاری و نتیجه نگرفتن ندارد. بنابراین اگر نتوانست به وظیفه‌اش عمل کند حتماً باید پاسخگو باشد.

ویژگی‌های یک مدیر برتر
یک مدیر باید پاک، باهوش و جسور باشد. ببیند اطرافش چه می‌گذرد، علم روز را داشته باشد و مفاهیم مالی را بداند، وگرنه نمی‌تواند از کارمندانش در مورد عملکردشان پرسش کند و سرش کلاه می‌رود. مانند همان مدیری که با رابطه سر کار می‌آید و حرف کارشناسش را که بخش‌خصوصی را خون‌آشام می‌داند، قبول می‌کند.
اگر این مملکت می‌خواهد حرکت کند باید ضابطه بر رابطه به‌ویژه در انتخاب مدیران چه در بخش خصوصی و چه دولتی ترجیح داده شود. همچنین باید از مدیر در مورد عملکردش پرسش شود. او یا باید نشان دهد که سبب بهبود کار، افزایش صادرات و افزایش تولید ناخالص داخلی شده‌ است که آن وقت استحقاق تشویق و آفرین دارد. یا اگر هم عملکردش این گونه نبوده چند ریش‌سفید باید دور هم جمع شوند و از لحاظ علمی بررسی کنند که چرا نتوانسته به وظایف خود عمل کند. متأسفانه این رویه در کشور جاری نیست و پرسش و ارزیابی از مدیر صورت نمی‌گیرد. گاهی هم که این ارزیابی اتفاق می‌افتد آن ارزیاب تخصص لازم را ندارد.

درس های مدیریتی کشورهای خارجی
مدیران در کشورهای پیشرفته سرشان به کار خودشان است و روی انجام وظیفه‌شان تمرکز می‌کنند. ما صبح که سرکار می‌آییم از سریال دیشب تلویزیون گرفته تا مسایل مملکتی و بین‌المللی را اول رصد می‌کنیم و بعد کارمان را آغاز می‌کنیم. ما مغز اقتصادی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی هستیم اما درصد اند کی از جامعه روی کار خودشان متمرکز و مشرف هستند. مدیران آنجا مدام ذهن و فکرشان این است که چگونه هزینه‌ها را کاهش داده و تولید و کیفیت را افزایش دهند. کارگران هم به همین فکر می‌کند و اصولاً جزیی از فرهنگ‌شان شده است. مدیر باید علم داشته و شجاع باشد و بتواند در زمان‌های مختلف مخصوصاً مقاطع بحرانی سریع تصمیم بگیرد و پای عواقب کاری که می‌کند، بایستد. همچنین به طور مداوم علم خود در آن کار تخصصی را با دنیا مقایسه کرده و خود را به روز کند. مسایل مالی را بداند و مسایل انسانی را به طریق درست و به صورت نظام‌یافته مانند الگوهای نظامی جا بیندازد.