فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

یونس ژائله، بنیانگذار گروه صنایع غذایی شیرین عسل | آرد را بايد به نانوا بدهيم

یک مثل ترکی است با این مضمون که آرد را باید به نانوا بدهیم. معتقدم مدیریت باید به اهل آن سپرده شود، متخصصینی که نیازمند سواد آکادمیک و تجربی هستند. نداشتن یکی از این مولفه‌ها باعث نقص در امر مدیریت می‌شود. دانشگاه‌های ما توانایی تربیت مدیران کارآمد عرصه صنعت را ندارند. چرا که مدیریت صرفا آموزش نظریه‌ها و تئوری‌های مربوط به این حوزه نیست و نیازمند دوره‌های عملی و تجربی برای کسب مهارت مدیریتی است. وقتی شخصی وارد رشته مدیریت شده، باید به او آموزش داد چگونه بتواند پول بسازد. البته این درس فقط در حوزه تئوریک نباشد بلکه عملا از او بخواهیم پول در بیاورد. مدیری که نتواند سرمایه‌اندوزی کند نمی‌شود او را مدیری موفق تلقی کرد. مدیر نقش نگهبان را ایفا می‌کند، نگهبان منابع ملی، اعم از اقتصادی و انسانی. ما تا جایی که باید اعتماد کنیم. اما این اعتماد نباید بدون بررسی برخی ضوابط باشد. به‌طور مثال اگر تریلی بار خود را به دست کسی بدهید که گواهینامه پایه یک ندارد، این دیگر اعتماد نیست، خطر کردن است. پس هم‌زمان وجود یک سیستم نظارتی و کنترلی ضروری است؛ هرچند اگر این کنترل به شکل نامحسوس باشد. وظیفه دولت ریل‌گذاری برای لوکوموتیو رشد اقتصادی است و باید ایستگاه به ایستگاه این لوکوموتیو را کنترل و نظارت کند. دولت نباید وظیفه لوکوموتیورانی را خود بر دوش کشد چرا که تا این‌جای کار که ‌این وظیفه خطیر بر دوش او بوده، یا از خط خارج شده یا چپ کرده است.

ارث پدری

من فرزند دوم یک خانواده هشت نفری هستم. پدرم نظامی و مادرم زنی مذهبی و خانه‌دار بود. دوران کودکی را با جدیت و پشتکاری که نسبت به درس داشتم پشت سر گذاشتم و در رشته بیهوشی در دانشگاه تبریز شروع به تحصیل کردم. دیری نپایید که متوجه شدم به کارهای اجرایی و مدیریتی بیشتر علاقه دارم. برای همین منظور دانشگاه را نیمه‌کاره گذاشتم و به‌سوی تولید شکلات و شیرینی‌جات رفتم. هنگام تحصیل در دانشگاه مغازه‌ای داشتم که در آن محصولات غذایی می‌فروختم، اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم شروع به تولید کنم. به همین منظور کارگاه کوچکی در اطراف تبریز خریداری کردم و شروع به تولید کردم. نخستین فر کارگاه را که فر بیسکویت‌پزی بود، خودم طراحی کردم. به قول معروف آجر به آجرش را روی هم گذاشتم و حالا 15 شرکت و مجموعه زیر دست دارم.
دو صفت از پدر و مادر را به ارث بردم که چراغ راه من است؛ روحیه احسان و تلاش همیشگی برای کسب آگاهی. همیشه به‌دنبال این نصایح حرکت کرده‌ام، آگاه به تمامی ابعاد مسائل بوده‌ام. همیشه در کنار تولید به این فکر کرده‌ام که به عوامل انسانی با کارآفرینی روزی بدهم.

جهش ممنوع
در سال‌های اخیر شاهد این بوده‌ایم که عده‌ای از مدیران موفق صنعتی در یک حوزه به سمت حوزه‌های دیگر می‌روند، مثلا مدیری موفق در صنایع بهداشتی و آرایشی نباید به سمت صنعت سیمان سوق پیدا کند. اینجا است که نقش واحد‌های نظارتی پررنگ می‌شود و باید ممانعتی در این مورد صورت گیرد. در همه جای دنیا نیز چنین است، یک مدیر در حوزه خود می‌تواند تا آنجایی که ظرفیت اجازه می‌دهد رشد و توسعه پیدا کند اما نمی‌تواند وارد حوزه دیگری شود. این جهش از صنعتی به صنعت دیگر تمرکز را از مجموعه و صنعت‌گران می‌گیرد و شاید باعث از بین رفتن یک واحد تخصصی شود.
در مورد مدیران میانی نیز باید بگویم اعتقادم بر این است باید از کارمندان خود مدیران میانی و لایه‌های سازمان را انتخاب کرد. تجربه شخصی من هم این ادعا را ثابت کرده است؛ هر وقت مدیری را خارج از مجموعه به مجموعه تزریق کرده‌ام، چون او آشنایی و اشراف به روحیات سازمانی ما نداشته، مشکلات عدیده‌ای پیش آمده است. به هر حال وقتی از بین کارمندان مدیر را انتخاب می‌کنیم، چون او سال‌ها با مجموعه آشنایی داشته است راحت‌تر با مشکلات کنار می‌آید.

وظیفه مدیر زایش سرمایه است
من منابعی از ثروت ایران را به بهره‌وری رسانده‌ام؛ تا به‌حال سعی‌ام بر این بوده که نگهبان منابع و سرمایه‌های ملی کشورم باشم. گرچه در نبود من نیز این سیستم بر جای خود ماندگار است، به هر حال باید پذیرفت که ژائله‌ها می‌آیند و می‌روند. باید به فکر این باشیم که مجموعه‌ها حفظ شوند. بهتر است دولت نقش اجرایی امور صنعتی را به بخش خصوصی واگذار کند و خود نقش نظارتی را بر عهده بگیرد. دولت می‌تواند با حمایت بخش خصوصی چرخه رو به ورشکستگی تولید را احیا کند.
زمانی به آقای جهانگیری گفتم بیایید صد شرکت یک میلیارد دلاری درست کنید و چند مدیر کاربلد منصوب و از طریق آن صد هزار شغل ایجاد کنید. تا آنجایی که لازم است به اینها فرصت دهید و ضمن حمایت از این مدیران و شرکت‌ها، فقط توسعه بخواهید. بعد از چندین سال خواهید دید چه غول‌های اقتصادی از این طرح بیرون خواهند آمد. توسعه و رشد شدنی است، فقط باید بیشتر تلاش کنیم. همین ژاپن و کره که در چندین سال به چنین پیشرفتی رسیده‌اند بیشتر از 100 شرکت ندارند. آلمان 500 شرکت دارد، به عنوان مثال شرکت «نستله» 480 کارخانه در سراسر دنیا دارد. می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی اینکه سرمایه و گردش مالی در یک شرکت تولیدی مواد غذایی به اندازه بودجه یک کشور است. به هر حال وظیفه یک مدیر زایش سرمایه و رشد است.

توسعه باید همه‌جانبه باشد
افق‌های پیشرفت و رشد برنامه‌های توسعه کشور آرمان‌گرایانه نوشته شده‌اند. ولی هیچ‌کس نمی‌گوید از کدام راه و چگونه؟ می‌گویند باید صادر‌کننده اول منطقه بشویم؛ با چی؟ با کدام قیمت تمام شده؟ با چه شیوه مدیریتی و کدام نیروی انسانی؟ اینها روی کاغذ جالب هستند اما در عرصه عمل اتفاق دیگری می‌افتد. تمام این فرآیند از تولید و عرضه تا تقاضا، همه این قوانین باید بر یک مدار بچرخند و از یک نظم سیستماتیک برخوردار باشند. چیزی شبیه به یک تابلوی زیبای نقاشی که همه عناصرش با یکدیگر هارمونی دارند. باید واقع‌بینانه‌تر به حرکت ادامه داد تا منابع محدود کشور را کانالیزه کرده و از ظرفیت‌های این عرصه بهتر بهره ببریم.
راهی که به سوی رسیدن به این اهداف داریم اشتباه است باید راه رسیدن را اصلاح کنیم. ما بعد از سال‌های جنگ با مشکلات عدیده‌ای در رابطه با کارآفرینی و تولید روبرو بودیم و الان نیز این مشکلات وجود دارند. ورود کالاهای اساسی ممنوع می‌شود و ارز مبادله‌ای به واردات می‌دهند. با این توصیفات تولید از بین می‌رود و کارخانه‌هایی که هنوز نفس می‌کشند، به مرگ نزدیک‌تر خواهند شد.

گواهینامه مدیریتی
در مورد مدیر شایسته و مدیر نالایق معتقدم در شاخص سنجش کارآمدی مدیران کمبود‌هایی دیده می‌شود. باید برای مدیریت واحد‌های صنعتی سودآور و کارآفرین امتیاز‌هایی در نظر گرفت و بر اساس آن از مدیران این حوزه حمایت کرد. مدیری که برای بیست هزار نفر شغل ایجاد می‌کند باید با مدیری که این توان را نداشته تفاوت داشته باشد. باید میزان حمایت با اینگونه سنجه‌ها ارزیابی شود. زمان آن رسیده است که تحولات عظیم در مدیریت کشور رخ دهد. من نام این تحول را می‌گذارم «انقلاب مدیریتی» که در آن رخداد، شایسته‌ها بر مسند مدیریت می‌نشینند.

مدیریت زنجیره‌ای یا جزیره‌ای
مدیریت امروز کشور ازالگوی زنجیره‌ای به حالت جزیره‌ای درآمده است. برای نیل به اهداف در این حوزه باید تلاش بر این باشد که از نتایج منفی ناشی از حسادت و بخل که آفت دامن‌گیری برای پیشبرد و موفقیت حوزه صنعت است مصون نگه داشته شود. صفات ناشایستی که این روزها اکثر واحد‌های تولید و اداری گریبان گیرش هستند. من شاهد این بوده‌ام که کارمندی وظایف خود را به خوبی ایفا نمی‌کند تا مدیرش موفقیت به دست نیاورد. این خاطره نکته‌ای را به ذهن متبادر می‌کند و آن نداشتن تفکر سیستمی در بین کارکنان است. هیچ‌وقت این تفکر وجود ندارد که کالایی که تولید می‌شود فقط ظاهر آن کالا نیست، بلکه برآیند تفکر یک سیستم است.
شما نگاه کنید وقتی این تفکر نباشد حس رقابت از بین می‌رود چون کل سیستم باید به فکر رقابت باشند نه فقط خود مالک واحد صنعتی. وقتی دقیق‌تر می‌شویم می‌بینیم کل این پروسه یک چرخه است. حس رقابت وجود نداشته باشد، کیفیت پایین می‌آید، کیفیت پایین بیاید همین مردم شروع به تحریم کالا می‌کنند، در حالی که خود سهم به‌سزایی در این چرخه داشته‌اند. انتظار از خودروساز داخلی بالا رفته است و عده‌ای کیفیت ماشین‌های آلمانی را از خودروسازان داخلی خواستاراند، اما باید پرسید خود آن شخص در کار خود بازدهی کارمندان و کارگران آلمانی را دارد. نخستین قدم، قبول این نکته است که ما همه یک خانواده‌ایم، از مدیر گرفته تا کارمندان جزء.

تاراج ارزش‌ها
برای برون‌رفت از وضعیت بحرانی عرصه تولید اعتقادم بر این است که باید سیستم تشویق و تنبیه جدیدی را اعمال کرد و همچنین در مورد مقوله کنترل و نظارت که به اعتقادم حلقه مفقوده مدیریت در ایران است بازنگری‌هایی صورت بگیرد. چارچوب‌های تنبیه و تشویقی باید ایجاد شود تا بتوان به وسیله آن ایرادات مدیریتی و نقاط قوت مدیران ذکر شود. البته در سال‌هایی که شروع به کار تولید کرده‌ام خوشبختانه به جز تشویق پیام دیگری به من نرسیده است، اما مایلم وقتی خطایی از طرف ما رخ داد حتما از سوی مراجع ذی‌صلاح و واحدهای نظارتی تذکر دریافت کنم تا توجه و تمرکز را در آن حوزه بیشتر کنم.
باید توجه فعالان حوزه صنعت و تولید درخصوص شاخه‌هایی باشد که پیشرفت و رشد چشمگیری داشته‌ایم که برای این منظور نیاز به تزریق شادابی در بدنه واحد‌های تولیدی احساس می‌شود. زمانی می‌توان از کار و فعالیت نتایج مورد قبولی به دست آورد که پرسنل شادابی داشته باشیم. ما کارآفرینان بایستی تا آنجایی که در توان داریم عرصه کار و فعالیت را برای افراد جامعه مهیا کنیم، زیرا جامعه‌ای که کار نکند به زودی ارزش‌هایش به تاراج می‌رود. کار جامعه را به نظم نزدیک‌تر می‌کند و از آشفتگی و بی ‌سروسامانی نجات می‌دهد.
کارشکنی بعضی از مدیران میانی دولتی در عرصه صنعت آفتی است که می‌تواند مدیریت کلان کشور را نیز تحت تاثیر قرار دهد. توجه داشته باشید که در سال‌های اخیر عده‌ای بر آن بودند مجموعه تولیدی شیرین عسل را به سرنوشت هزاران واحد نابود شده دچار کنند، اما خوشبختانه تا اینجا از این هجمه سنگین مصون مانده‌ایم و جان سالم به در برده‌ایم. امیدوارم وزیران در انتخاب معاونان خود وسواس بیشتری خرج دهند تا کمترشاهد این اتفاقات باشیم. ذکر این نکته نیز ضروری است که شیرین عسل اگر تعطیل شود هزاران کارمند و کارگر نیز بیکار خواهند شد و این جز بالا بردن هزینه اجتماعی ثمره دیگری نخواهد داشت.
بیشتر کارخانه‌ها و مدیران واحد‌های صنعتی با این فشار نتواستند دوام بیاورند ولی شعار بنده این است که به جای اینکه به بهشت بروم، بهشت خود را اینجا بسازم. وگرنه بنده هم می‌توانم در هر جای دنیا که بخواهم زندگی کنم، اما من دوست دارم ایران زندگی کنم، تبریز زندگی کنم، خاک من این‌جاست و اگر تلاشی می‌کنم باید برای این خاک باشد. بهشت برای من کارآفرینی و آفرینش فرصت‌های جدید است. البته ساختن چنین محیط آرمانی تنها با وجود ژائله امکان‌پذیر نیست، برای این منظور باید همه با ما همگام شوند.