اگر بخواهم يك تعريف رسا و بهروز از مديريت ارايه كنم، بايد بگويم مديريت فن و قابليت انعطاف عقلايي براي رسيدن به اهداف سازماني است. البته اگر مديري قدرت انعطاف عقلايي براي رسيدن به اهداف سازماني را نداشته باشد همانند ربات عمل خواهد كرد. قدرت تحليل و تدبير امور را نخواهد داشت و نسبت به رويههاي مديريتي متعصب و متصلب عمل ميكند. تصوير روشن و واقعبينانهاي نسبت به تغييرات محيطي و تحولات پيراموني نخواهد داشت. هميشه براي او، سوالات ثابت و پاسخها تكراري است. اگر مديري در وهله اول خودش را خدمتگزار كشور بداند نه يك حزب و گروه و در وهله دوم حرفهاي كار كند، صداقت داشته باشد و به اصول و قوانين احترام بگذارد، موفق و ماندگار خواهد شد و همه به استقبال چنين مديري ميروند.
مدير سياسي، مدير كارشناس
تجربه بنده ميگويد در كشور ما دو نوع مدير وجود دارد؛ يك نوع مديري است كه با تلاطمات سياسي بالا و پايين ميرود و طبيعتا گاهي بيش از حد معمول بالا ميرود و برخي مواقع هم با همين شدت پايين ميآيد. اما اين كشور در سطوح مياني به ويژه براي مقاصد كارشناسي نياز به مديراني دارد كه دورانديشانه به مصالح ملي بينديشند؛ مديران كارشناس كه حلقههاي زنجيره استمرار مديريت و تجارب كارشناسياند. اگر با رفتار و نگرش سياسي، كشور از اين حلقههاي كارشناسي محروم شود و زنجيره تجربه و مديريت منقطع شود، دوباره بايد همه كارها از نو انجام شود و اين يعني تحميل هزينه گزاف به كشور.
بنابراين ثبات در يك سطح كارشناسي حتما لازم است و تغيير هم در حوزه سياسي مديريت كاملا بديهي است. پس ثبات از الزامات يك سطح مديريتي است و تغيير هم سر جاي خودش است. نكته ديگر برخاسته از تجربه شخصيام اين است كه مديران داراي تجربه اداره بنگاههاي اقتصادي، نگرش واقعبينانهتر و كارشناسيتري نسبت به مسائل دارند. ارزش پول را ميدانند، ميدانند درآمدزايي چقدر مهم است و باز كردن گرههاي اضافي چقدر كار را جلو ميبرد. ميتوانم بگويم مهمترين بخش تجربه من مديريت بنگاههاي اقتصادي بوده است. الان هم وقتي با پروژهاي برخورد ميكنم با همان ديد بنگاهي به آن نگاه ميكنم و ميگويم اين منفعتش براي كشور چقدر است؟ گيرهايش كجاست و به هزينههاي آن و به نتيجه كار فكر ميكنم. اين يعني مديريت بنگاهي.
تغيير در بستر ثبات
معتقدم مديريت در عمل بايد مزين به صفت ريسكپذيري و شجاعت باشد اما شجاعت در عمل، بايد در نتيجه بصيرت در نظر باشد و آگاهي و بصيرت در بستر استمرار تجربهها ايجاد ميشود. مديراني كه دانش فراوان آموخته و تجربههاي بسيار اندوختهاند بايد در جهت تغيير آداب و عادات سازماني اهتمام كنند. يكي از كليديترين پندهاي بزرگان ما در طول تاريخ اين بود كه تلاش كنيد عادات خود را تغيير دهيد و از مسيرهاي تكراري نرويد و گفتهاند اساسا سعادت در گرو تغيير عادات است. حكيم نظامي ميگويد: «هرچه خلافآمد عادت بود / قافله سالار سعادت بود». او تغيير عادت را قافلهسالار سعادت ميداند و حافظ هم چنين تجربه مباركي دارد كه ميگويد: «از خلافآمد عادت بطلب كام كه من/كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم». او هم رهايي از پريشانكاري و كاميابي خود را مرهون تغيير عادت ميداند.
قدرت تغيير عادات و پذيرش مخاطرات، زماني ميسر و سودمند است كه مدير، خود از ثبات و استواري حداقلي بهرهمند باشد، بهطوريكه گفتهاند: «تا نكني جاي قدم استوار/ پاي منه در طلب هيچكار».
مديرِ با افكار پريشان و جاي پاي لغزان نميتواند خارق عادات و خالق رويههاي نو باشد.
محافظهكاري مديران دولتي
قدرت انعطاف عقلايي در حوزه مديريت بنگاههاي اقتصادي شدنيتر از مديريت دولتي است. مديران دولتي در چنبره مقررات متفاوت و دستگاههاي نظارتي متعدد و تنگچشميهاي سياسي گرفتارند و مجال و امكان آنان براي تغيير رويهها، اندك است. اما اين امكان و اقبال در حوزه بنگاههاي اقتصادی به ويژه در بخش غيردولتي وجود دارد.
جوانپروري و انتقال تجارب
پرورش مديران جوان و انتقال تجربه به آنان را بايد به حد كمال مورد توجه قرار داد. مديران جوان، مجال و توان تغيير عادات و رويههاي سازماني را دارند. اگر قدرت انعطاف و توان تغيير عادات مديران جوان متكي به تجربيات پيشينيان شود آثار مبارك و ميموني حاصل ميشود. پس مديران مجرب بايد در بسط و نشر تجربههاي مديريتي خود همت كنند. اين كار در كشور ما مغفول مانده است. كمتر مدير موفقي، تجربيات خود را منتشر ميكند. در دنيا بيشتر مديران مجرب تجربههاي مديريتي خود را در قالب كتابهاي خاطرات يا تجربههاي مديريتي منتشر ميكنند و جوانان از آنان بهرهمند ميشوند. در كشور ما شايد به علت محافظهكاري مديران يا علل ديگر متاسفانه اين تجارب همراه با صاحب تجربه به قبرها ميروند.
پذيرش مسووليت و تمركز بر امور
يكي از اصول و رموز موفقيت در امور، پذيرش مسووليت به تمامه است. كسي در كارها گوي توفيق را خواهد ربود كه از صفر تا صد مسووليت كار را بپذيرد، همه بهانهها را از ريشه بركند و توقعات خود از ديگران را به حداقل برساند و حداكثر بار و عواقب كار خود را بر دوش بگيرد، آنگاه به غايت روي كار تمركز كند. اگر كاري قابل واگذاري است آن را به ديگري محول و مفوّض و بر آن نظارت كند. در جايگاه برنامهريزي بسيار آرمانگرا و در مقام اجرا بسيار دقيق باشد.
گوهر مديريت نزد ايرانيان است
با وجود گوهرهاي پرفروغ پندنامهها و نصيحتنامهها كه برخاسته از فرهنگ ايراني و اسلامي است معالاسف ما ريزهخوار سفرههاي نصايح بيگانگان شدهايم. اعراب امور اداره و كشورداري را از ايرانيان آموختند و بيشتر وزراي كارآمد آنان براي اداره امور، ايرانيان بودند. اگر به تاريخ خودمان نگاهي كنيم تجارب گرانسنگي از نياكانمان باقي مانده است. اما چشم خود را روي آنان بستهايم. به عنوان نمونه:
كتابهاي اخلاق ناصري، سياستنامه، قابوسنامه، نصيحتالملوك، كليله و دمنه، بوستان سعدي، خمسه نظامي و… همه گنجينههايي پرگهر از تجربيات و نصايح مديريتي است كه من چند نمونه آن را براي شما ميگويم.
مثلا سعدي در بوستان در مورد چگونگي مديريت بر دشمنان كشور ميگويد:
اگر دشمني پيش گيرد ستيز
به شمشير تدبير خونش بريز
برو دوستي گير با دشمنش
كه زندان شود پيرهن بر تنش
چو در لشكر دشمن افتد خلاف
تو بگذار شمشير خود در غلاف
چو شمشير پيكار برداشتي
نگه دارد پـنهان ره آشتي
كه لشكر شكوفان مغفر شكاف
نهان صلح جستند و پيدا مصاف
ما چنين فرهنگ غني و مملو از نكات مديريتي داريم كه متاسفانه مغفول مانده و نه تنها از تجربه پيشينيانمان درس نميگيريم حتي تجربههاي خودمان را هم منعكس نميكنيم.
به باور من هر كاري كه در راستاي ثبت تجارب مديران انجام شود ارزشمند و قابل تقدير است. هر مدير حدودا 30 سال كار ميكند و در اين سه دهه دستكم چندين گوهر تجربه دارد كه بايد جايي در معرض ديد ديگران قرار بگيرد تا از تلالو و درخشش آن ديگران بهرهمند شود. انتشار تجارب مديران، صيد اين گوهرهاست و قابل تقدير است.
مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.