فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

علی اصغر تفضلی | راز موفقیت در تلفیق علم و تجربه نهفته است

بی‌شک میان عوامل موفقیت سازمان‌ها، مهم‌ترین نقش را مدیریت برعهده دارد؛ از این‌رو بی‌ثباتی مدیران به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در دو دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. تغییر مدیران، نقش مهمی در کارایی و اثربخشی سازمان ایفا می‌کند، چراکه مدیر برای تطبیق خود با محیط و خواسته‌های سازمان به زمان نیاز دارد و پس از تسلط بر کار به بهره‌برداری می‌رسد.
اصغر تفضلی‌هرندی که جزو باثبات‌ترین مدیران بنیاد مستعضفان است ضمن تایید نکات یادشده اعتقاد دارد مدیر باید چشم‌انداز بلندمدت برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری پیش‌رو داشته باشد. او که از مدیران کارآزموده و اثرگذار کشور است، ضمن تاکید بر لزوم ایجاد فضای رشد برای زنان و مردان نخبه این مرز و بوم، مدیریت سلیقه‌ای را بلای جان اقتصاد امروز کشور می‌داند.
به اعتقاد او در سال‌های گذشته شاهد تغییرات بسیار زیادی در سطوح مختلف مدیریت در کشور هستیم که گذشته از دلایل آن، آسیب بسیاری به اقتصاد کشور تحمیل کرده است. در این میان اما هستند مدیرانی که سال‌های سال فارغ از هر حاشیه به فعالیت خود در یک سازمان ادامه داده و به‌طبع اثرگذاری بسیاری در مجموعه داشته‌اند.

زمانی‌که آقای دکتر روحانی برای وزرای‌شان رای اعتماد گرفت، با توجه به این‌که 80 درصد وزرا را می‌شناختم، از خودم پرسیدم آیا واقعا ما هیچ وزیر جدید با ایده‌های نو نداشتیم؟ این نشان می‌دهد در تربیت نیروی انسانی برای مدیریت در سطوح بالا ضعف داشته‌ایم. دهه اول انقلاب که توام شد با جنگ، یک دوره به تمام معنا ویژه و انقلابی بود و فرصتی برای آموزش نیروی انسانی فراهم نشد، اما سوال اینجاست که چرا در دهه بعد کاری در این راستا انجام ندادیم؟ چرا باید رئیس‌جمهور امروز کشور به وزرای سال‌های گذشته متوصل شود؟

نسل جوان حق مطالبه دارد
یکی از سوال‌های نسل جدید این است که چرا ما در دهه گذشته خود را در تنگنا قرار دادیم؟ چراکه می‌توانستیم ضمن پایبندی اصولی و ریشه‌ای به ارزش‌های دهه اول انقلاب، تعامل تنگاتنگ هم داشته باشیم. یک تحول کوچک در دیپلماسی این همه آثار برجسته در کشور داشت. ما نمی‌توانیم خود را محصور کنیم و در روابط بین‌المللی، حوزه اقتصاد و سایر حوزه‌ها باید تعامل داشته باشیم. امروز وقتی تحریم را بر می‌دارند و ما تازه برمی‌گردیم به ده سال گذشته خوشحال می‌شویم. ضمن این‌که سعی نمی‌کنیم از تکرار گذشته‌ها پرهیز کنیم و از اشتباه‌ها درس بگیریم. باید این واقعیت را بپذیریم که نسل جوان ایران در این کشور صاحب حق است و حق دارد براساس اصول خودش، زندگی کند. امروز برای نسل جوان حرفی برای گفتن نداریم.

باید ریسک توسعه را پذیرفت
معتقدم کشور ما با تمام وجود باید قدرتمند باشد. ما در عصر ویژه‌ای قرار داریم و وضعیت کشورهای اطراف‌مان شاهدی بر این مدعاست، از این‌رو باید در جهت توانمندی گام برداریم و خود را قدرتمند کنیم. اینجاست که قدرت مدیریت خود را نشان می‌دهد، مدیریت قدرتمند، توانمند و باتدبیر، کشور را به سوی تعالی و توسعه سوق می‌دهد. طبیعی است در این راستا باید ریسک‌ها هم پذیرفته شود؛ اما نه در تصمیم‌هایی که صد درصد آن با ریسک همراه است.

منفعت‌طلبی مانع رشد اقتصادی است
در دهه اول انقلاب منافع شخصی اصلا مطرح نبود، اکثر قریب به اتفاق جامعه عزمی راسخ برای ساختن کشور داشتند. نگاه مدیریتی آن دوره تفاوت فاحشی با امروز داشت. بر همین اساس است که در سال‌های پس از انقلاب تا پایان دهه 1360، با وجود تحمیل جنگ یا درست‌تر بگویم ظلم 8 ساله، اقتصاد ایران شرایط بهتری داشت، اما از آغاز دهه 1370 به بعد سیر نزولی پیدا کرد. به نظر می‌رسد منفعت‌طلبی بر رشد اقتصاد تاثیر گذاشته است.

مدیریت کوتاه‌مدت شتاب را می‌گیرد
یکی از مشکلات اساسی مدیریت در کشور ما این است که افق بلندمدتی پیش روی مدیران ترسیم نمی‌شود. یک وزیر یا یک مدیر فقط دوره چند ساله خدمتش را می‌بیند. بزرگ‌ترین آسیب را از همین افق‌های کوتاه مدیریتی دیده‌ایم. با تغییر دولت‌مردان، مدیران قدیمی سازمان‌ها هم تغییر می‌کنند و افراد جدید جایگزین می‌شوند، بدون این‌که از مدیران قبلی مشاوره‌ای دریافت شود. مگر یک دولت چقدر فرصت دارد که بخشی از آن باید صرف پروسه زمان‌بر شناسایی، انتخاب و انتصاب نیروهای جدید شود؟ واقعیت این است که دولت‌ها، بعد از روی کار آمدن سال اول مشغول شناسایی موقعیت‌ها و انتخاب نیروهای مناسب این جایگاه‌ها هستد. سال چهارم هم صرف تجدید ابقای‌شان می‌شود، بنابراین تنها دو سال فرصت مفید برای اقدام‌های اساسی و زیرساختی در اختیار دارند. اگر کارشان به دور دوم برسد، باید روی سال چهارم این دوره هم خط قرمز کشید و این یک واقعیت تلخ است. متاسفانه شرایط حاکم بر کشور به مدیر اجازه نمی‌دهد با این امید که مثلا 20سال قرار است در یک سازمان مدیریت کند، وارد عرصه شده و برای یک افق 20ساله برنامه‌ریزی کند. دیده شده که یک شرکت دولتی در طول 2سال سه مدیرعامل تعویض کرده است. طبیعی است که با این شیوه به جایی نخواهیم رسید. از مدیری که فضای فعالیت برایش فراهم نیست، چه انتظاری دارید؟ معلوم است که با این شرایط یا درجا می‌زنیم یا عقب می‌مانیم. چقدر به اهداف ترسیم شده برنامه 1404 دست یافته‌ایم؟ و سوال مهم‌تر این است که چرا آسیب‌شناسی نمی‌کنیم؟ چرا به نقاط ضعف و قوت توجه نمی‌شود تا بتوانیم به‌مرور نقطه‌ضعف‌ها را کاهش داده و نقاط قوت خود را تقویت کنیم؟ اصلا چه کسی یا چه نهادی باید پیگیر باشد؟ به نظرم برای تحقق اهداف اقتصادی باید به تقویت بخش خصوصی بپردازیم چون حداقل درگیر چالش‌های بخش دولتی نیست.

تنگ‌نظری آفت نخبه‌پروری
زمانی‌که مدیرعامل سازمان كشاورزی و دامپروری بنیاد بودم، متوجه شدم دو نفر از مدیران خیلی خوب می‌خواهند مجموعه را ترک کنند. با توجه به زمان و هزینه‌ای که سازمان برای رشد و پرورش هر نیرو متقبل می‌شود، برای حفظ آن‌ها به بررسی مسائل‌شان پرداختم و توانستم یکی از مدیران را حفظ کنم اما دیگری مجموعه را ترک کرد و به بخش خصوصی رفت. من به تصمیم‌اش احترام گذاشتم زیرا معتقد بوده و هستم درست است که از بنیاد برای پرورش این نوع نیروی انسانی هزینه کرده‌ایم اما این پول دور ریخته نشده است، زیرا این افراد در همین کشور و برای همین نظام ولی در یک جبهه دیگر فعالیت می‌کنند. خوشبختانه رئیس وقت بنیاد هم با نگاه بنده موافق بود. بخش خصوصی مدیران نخبه و آزموده ما را حداقل با حقوق و مزایای خیلی بیشتر از بنیاد جذب می‌کرد و با استفاده از تجربه این مدیران در کنار نیروهای جوان و تازه‌نفس، مجموعه خود را به شکوفایی می‌رساند. باید تنگ‌نظری را کنار بگذاریم (به‌ویژه روی سخن من با نهادهای دولتی است)، زیرا از دانش و تجربه مدیران ما در چهاردیواری همین کشور و برای آبادانی و تعالی همین مرز و بوم استفاده می‌شود. مدیران ارشد باید اجازه دهند نسل جدید و تحصیل‌کرده رشد پیدا کند، زیرا کشور به مدیران جوان‌تر و کارآزموده‌تری نیاز دارد. دولت‌های آینده هم نیاز به مدیران لایق دارند، باید فضا را برای رشد این مدیران فراهم کنیم. کشور ما نخبگان صاحب‌نظر بسیاری دارد که هنوز امکان شکوفایی نیافته‌اند.این فاجعه است که مدیران ارشد فکر می‌کنند مدیران سازمان‌شان نباید از خودشان قوی‌تر باشند، اگر از این تفکر فاصله بگیریم، دنیای مدیریتی کشور ما متحول می‌شود. تا زمانی‌که در رویه‌های مدیریتی تغییری ایجاد نشود، در روند رشد کشور هم پیشرفتی حاصل نخواهد شد. این مسائل با شعار و دعا و ثنا حل نمی‌شود، باید همه دست به دست هم بدهیم و برای تغییر شرایط تلاش کنیم در غیر این صورت یا درجا خواهیم زد یا عقب‌گرد خواهیم داشت.

فرصت برابر برای زنان
کار دامپروری در مجموع کار سختی است و عموما مردپسند است اما با این وجود از 20 سال قبل بنده در بنیاد گزینه جنسیتی در این حوزه را حذف کردم. زیرا معتقد بودم مسئولیت کار اقتصادی علمی، زن و مرد ندارد. بر همین اساس پس از آزمون عمومی، 57 نفر خانم متخصص دامپروری در بنیاد استخدام شدند که یکی از این خانم‌ها کاملا قابلیت مدیریت بالا را داشت و می‌توانست چند مدیر و کارشناس زیرمجموعه دیگر را رهبری کند. از‌ این‌رو تصمیم گرفتم سمت مدیرعاملی یکی از مجموعه‌ها را به او بسپارم، اما چون این موضوع هم‌زمان شد با ازدواج و نقل مکانش به خارج از تهران، این تصمیم عملی نشد. سوال این است که چرا نباید از زنان نخبه در کارهای اجرایی استفاده کرد؟ چرا مجال رشد و شکوفایی به آن‌ها داده نمی‌شود؟

مدیریت سلیقه‌ای
مدیریت در کشور شاخصی ندارد که براساس آن ارزیابی انجام شود این است که شاهد برخوردهای سلیقه‌ای در این حوزه هستیم. اگر تفاوت عملکرد مدیر خوب و بد مشخص شده و اشتباه‌ها عیان می‌شد حداقلش این بود که دیگران این راه به خطا رفته را دوباره امتحان نمی‌کردند. نباید فراموش کنیم که هزینه این اشتباه‌ها را مردم پرداخت می‌کنند.

توصیه به مدیران
یکی از مهم‌ترین نکاتی که باید همه مدیران چه جوان و چه باتجربه مد نظر داشته باشند، آموزش و روزآمدی است. آموزش روزآمد و تکرار آن در رشد مدیر و تعالی سازمان بسیار اثرگذار است. نکته دیگر توجه به تعامل است و به نظرم یک مدیر باید این مهم را حتما در دستور کار خود قرار دهد. مدیران باید از تجربه‌ و نقاط ضعف و قوت دیگران استفاده کنند و بدانند راز موفقیت در تلفیق علم و تجربه نهفته است. توجه به نیروی انسانی جوان و فراهم کردن بستر رشد آن‌ها در راستای جانشین‌پروری حائز اهمیت بسیار است. اگر به مدیران گمنام نسل جوان فرصت داده شود در کوتاه‌مدت راه رشد خود را پیدا کرده و به جرگه مدیران لایق می‌پیوندند. امروز ایران به مدیران جوان، پرانرژی، با انگیزه و خوش‌فکر نیاز دارد تا اقتصاد کشور دگرگون و متحول شود.

خاطره تلخ
در بنیاد هر سال تابستان فراخوان جذب نیرو داشتیم. یک سال بعد از انجام مصاحبه‌های اولیه و تست کتبی داوطلبان، به دستور رئیس بنیاد قرار شد مصاحبه‌های نهایی توسط معاونان در بخش‌های مرتبط انجام شود. من برای حوزه کشاورزی و دامپروری باید با حدود 40 نفر از برگزیده‌ها مصاحبه ‌کرده و از میان آن‌ها 10نفر را استخدام می‌کردم. این افراد به‌حدی باهوش و نخبه بودند که تا یک هفته ذهنم درگیر انتخاب بود و سطح بالای توانمندی آن‌ها، انتخاب را برایم سخت کرده بود.
یکی از این داوطلبان که خانم جوانی هم بود، خاطره تلخی برای من باقی گذاشت. این خانم از کرمان آمده بود و در رزومه خود تحصیلاتش را لیسانس عنوان کرده بود در حالی‌که ما در فراخوان حداقل تحصیلات را فوق‌لیسانس قید کرده بودیم. در مصاحبه حضوری به این مورد اشاره کردم و او گفت که دانشجوی دکتراست و چون هیچ‌جا استخدامش نکرده‌اند و از این بابت خیلی تحت‌فشار است، ترسیده که بنیاد هم به دلیل این‌که دانشجوی دکتراست، استخدامش نکند. برای ارزیابی او گفتم باید بعد از استخدام به سیستان‌وبلوچستان برود و محل کارش آن منطقه خواهد بود و او قبول کرد. گفتم چطور به عنوان یک دختر جوان مجرد می‌خواهد در آن منطقه کار کند، گفت از پدر و مادرم خواهش می‌کنم که هر کدام دوره‌ای یک ماه پیش من بمانند. برایم خیلی جای تاسف داشت که این خانم باهوش و باسواد و دانشجوی دکترای دانشگاه دولتی در هیچ سازمانی جذب نشده بود و برای این‌که دوباره رانده نشود حاضر بود با مدرک لیسانس در سخت‌ترین شرایط کار کند. او را استخدام کرده و به هلدینگ کشاورزی فرستادم. بعد از 6 ماه نحوه عملکرد او را از مدیرش جویا شدم، گفت او از سازمان رفته است و ماجرا از این قرار بود که این خانم بدون هیچ تصمیم خاصی یک مقاله ارزشمند علمی برای یکی از دانشگاه‌های آمریکا ارسال کرده بود و آن‌ها هم سریع با پرداخت تمام هزینه‌های تحصیل و سفرش او را جذب کرده بودند.
آیا اگر او راحت‌تر و زودتر و بدون این همه فشار وارد یک سازمان می‌شد، این کشور را به راحتی ترک می‌کرد؟

استراتژی و اهداف بنیاد
دیدگاه کلان و استراتژی بنیاد در تمام حوزه‌ها توجه به کیفیت محصول بوده و همواره سلامت جامعه را در کانون توجه داشته است. بنیاد هرگز دنبال سودآوری از هر راهی نبوده و ترجیح می‌دهد حاشیه سود کمتری داشته باشد اما از سلامت محصولش (به‌ویژه مواد غذایی) کاسته نشود. یکی از اهدافی که امروز رئیس محترم بنیاد تعریف کرده،‌ این است که مصرف سرانه شیر کشور هر ساله باید توسط بنیاد یک لیتر افزایش یابد، این هدف بزرگی است و سرمایه‌گذاری کلان همراه با تولید شیر طبیعی و با کیفیت و عرضه قدرتمند لازم دارد، اما بنیاد مصمم است این هدف را به هر طریق ممکن محقق کند.

توصیه
توصیه می‌کنم در به بحث جوان‌گرایی و تربیت نسل جوان با آموزش‌های زیربنایی بپردازید تا بتوانید در روند اصلاح نظام مدیریتی کشور اثربخش باشید. به موفقیت صد درصد این پروژه فکر کنید اما اگر درصد کمتری هم رشد کنید بسیار خوب است. معتقدم تکرار به‌ویژه در این حوزه اثرگذار خواهد بود و امیدوارم این شعارها به شعور تبدیل شوند تا مشکلات مدیریتی ما روند کاهشی پیدا کند. ضروری است به تمام نکته‌ها توجه ویژه کرده و از کنار هیچ‌کدام به آسانی نگذرید.