فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

محمدرضا نعمت زاده | 6 راهکار مدیریتی

برای مشکلاتی در عرصه مدیریت راهکارهایی دارم که شاید بتواند برای برخی از مدیران راه‌گشا باشد.

بومی کردن مدیریت

آن چه که امروز عقیده دارم و در اغلب اوقات هم تاکید داشتم این است که بحث بومی کردن مدیریت حرف های بی پایه و اساس است. البته بدیهی است که مدیریت افراد ایرانی در دستگاه های دولتی با مدیری که در آلمان است، تفاوت دارد. اگر منظور از بومی شدن این مسئله است، که با آن موافقم. اما به طور کلی مدیر کسی است که در هر محیط بتواند مدیریت کند. یکی در محیط آمریکا، دیگری در ژاپن و چین. قطعا مردم ژاپن فرهنگ و آداب و رسوم دیگری دارند و مدیر باید خود را با آن شرایط تطبیق دهد.اما در ایران نوع مدیریت و شیوه آن متفاوت است. ذات و تربیت ما به گونه دیگری است. بنابراین می توان دانش مدیریت غربی را گرفت و با فرهنگ ایرانی تطبیق داد. اما این که از نو چیزی را تحت عنوان مدیریت بومی بنا کنیم با این موضوع مخالفم. منتها در مدیریت اگر عملکرد شما صحیح باشد، بهره وری آن بیشتر است،تعداد بیشتری با شما کار می کنند و این الگو می شود.
اگر بد عمل کنید آنها از شما یاد می گیرند. اگر دروغ بگویید آن ها هم به شما دروغ می گویند. بنابراین بهتر است که ما همان دستورات و تعالیم اسلامی را در جهت انسان سازی و اصلاح جامعه به کار بگیریم که اگر این شد هم بازاری، هم کسبه، هم صنعت‌گر درست عمل می کنند.

استفاده از تجریبات دیگران

مدیر باید آن قدر دانش کار را داشته باشد که اگر یک نظریه کارشناسی هم آمد که برای آن شرایط صحیح نیست، بتواند در رد چنین نظریه ای دفاع کند. اگر مدیرانی را بگماریم که همین قدر دانش و کار نداشته باشند مانند معلمی است که به سر کلاس می رود اما نمی تواند جواب شاگردش را بدهد. از تجربه استفاده نکردن یک ضایعه است. مثل این است که من چند بار مسیر صعود به قله را طی کردم و مسیر کوتاه تری پیدا کردم اما شما دوباره این راه را تجربه کنید. یا این که از من بپرسید کدام راه بهتر بوده است و آسیب کمتری دارد؟ ولی از آن مسیر استفاده نکنید. این، هم تجارب داخلی است و هم تجارب خارجی. اصلا نباید مرزی قائل شویم. منتها داخلی نزدیک تر و در دسترس تر است. ولی اگر آن طرف آب ها هم کسی مسیری را رفته و موفق بوده چه اشکالی دارد که از آن تجربه هم استفاده شود. معتقدم که ارزان ترین شیوه برای یادگیری همین است که از تجربه دیگران استفاده کنید.

تثبیت مدیران

در شرایط فعلی مدیران باید تثبیت شوند. من 8 سال و نیم در پتروشیمی مدیر بودم. دولت عوض شد و وزیر وقت خواهش کرد که به دلیل بحث بنزین و سوخت، حوزه کاری خود را تغییر دهم.من علاقه ای نداشتم ولی اصرار او من را وادار کرد. 4سال بعد از مدیریت من، به طور متوسط هر سال یک مدیر عوض شد. به این ترتیب حتی اگر این مدیر خیلی هم لایق باشد تا بیاید کاری را برنامه ریزی کند و نسبت به اولویت ها شناخت پیدا کند، مجدد عوض می شود. نبود ثبات مدیریت به دستگاه های نیمه دولتی و عمومی هم سرایت کرده است که این هم خیلی خطرناک است.

جایگاه والای مدیران

در بحث مدیریت باید دید اگر مدیر با تدبیر صحیح نتواند به درستی از منابع و امکانات در اختیار خود استفاده کند، چه میزان ضرر را متوجه خود، سازمان و افراد خواهدکرد و در صورت استفاده صحیح از منابع، چه میزان امکانات و توانایی به وجود خواهد آمد. بنابراین، اعتقاد دارم به مدیریت باید قداست داد و برایش احترام قائل شد و مدیران موفق و مدیرانی که توانایی هدایت صحیح منابع انسانی، فیزیکی و مالی را دارند و بازدهی خوبی خلق می کنند، باید جایگاهی والا داشته باشند و از احترام معنوی و مادی خاصی در جامعه برخوردار باشند.

اختلاط مسائل سیاسی و بنگاه داری

دیگری اختلاط مسائل مدیریت بنگاه‌داری با مدیریت سیاسی است. بالاخره بنگاه‌داری زبان خاص و روش خاص خودش را دارد. وقتی که با مسائل سیاسی مخلوط شود به کار ضربه می زنند. من همیشه به همکارانم عرض می کردم که شما در مسائل سیاسی آزاد هستید. ولی در کار و ارتباط با کار جز سیاست ها و برنامه های بنگاه را حق ندارید اعمال کنید. حتی به آنها گفتم اگر از آن روابط در پیشبرد اهداف بنگاه داری استفاده کنید عیبی ندارد. این می تواند کمک کند که شما زودتر گشایش اعتبار کنید و مشکلات را حل کنید تا پروژه مورد نظر پیش برود ولی اگر کسی بخواهد در عزل و نصب و موارد دیگر دخالت کند به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهیم. تا حدودی این عزل و نصب ها ناشی از همین موارد است. گاهی می بینم که کسانی منصوب می‌شوند که نه تجربه و نه مقدمه آن کار را می دانندو نه امیدی است که در کوتاه مدت بتوانند کاری انجام دهند.

مسئولیت پذیری

مدیریت از اموری است که ضمن مشکل بودن بسیار ساده است. مدیر باید احساس مسئولیت کند و مسئولیت پذیر باشد، عشق به کار داشته باشد و عشق خدمت به مردم. هدف باید انجام کار باشد. ما به کارکنان می گوییم هدف باید انجام کار باشد. البته راه ها (روش ها) باید انسانی و قانونی باشد. من به همکارانم گفتم خواستن 70 درصد مدیریت است. باید بخواهیم که کاری انجام دهیم. حال این خواستن مسئولیت دارد، تلاش می خواهد، مذاکره می خواهد که باید بپذیرد.