بیابانزایی بعد از دو چالش تغییر اقلیم و كمبود آب شیرین به عنوان سومین چالش جامعه جهانی قرن حاضر محسوب و به عنوان مقولهای با ماهیت فرابخشی پیامدهای بسیار گسترده، پیچیده و وسیعی دارد. فرسایش بادی و هجوم ماسههای روان به مراكز مسكونی، زیربنایی و اقتصادی، افت كمی و كیفی آبهای زیرزمینی، كاهش حاصلخیزی خاك، افزایش سیلخیزی، آلودگیهای زیستمحیطی، فقر، مهاجرت و… از مهمترین پیامدهای این پدیده شوم محسوب میشود. در دهه اخیر علاوه بر فرسایش بادی، تغییرات اقلیمی و خشكسالیهای متعدد و عدم مدیریت اراضی بیابانی در كشورهای همجوار، مشكلات عدیدهای با وقوع پدیده ریزگردها برای اكثر استانهای كشور فراهم آورده است. گرد و غبار و ریزگرد به عنوان نتایج عملی پدیده هایی که یاد شد بر محیطزیست، اقتصاد و سلامت ساكنان 17 استان كشور تاثیر نامطلوب گذاشته است. اجرای عملیات بیابانزدایی در این سال ها انجام شده است اما با توجه به اینکه کمبود آب یک تهدید جدی در مسیر کشاورزی است، این ارقام و عملکرد قابل قبول نیست.
اما موضوع آبخیزداری در كشور به لحاظ چالشهایی كه ما در عرصههای منابع طبیعی و كل سرزمین داریم، به هر حال موضوع بسیار حیاتی، مهم و ضروری است. در شرایط فعلی بحث بیلان منفی آبهای زیرزمینی مطرح است كه مربوط به فرونشست زمین است كه به نظر من با توجه به كارشناسیهایی كه در این زمینه شده است، شاید مهمترین چالش زیستمحیطی كشور باشد، اما چون تخریب آبخوانها دیده نمیشود خیلی توجهها به آن معطوف نیست. میزان بیلان منفی در آبهای زیرزمینی براساس گزارشهایی كه وزارت نیرو منتشر كرده قابل توجه است. آبهای استراتژیك كشور در سفرههای زیرزمینی تخلیه شده و ارتفاع چاههای آب كشور در مناطق مختلف تغییرات بسیار زیادی داشته است. این در حالی است كه در برخی مناطق ارتفاع چاهها از 50 متر به 300 متر رسیده و به طور متوسط در كشور هم سطح آبهای زیرزمینی پایین رفته است.
این پدیده كه در برخی از مناطق منجر به فرونشست زمین و تخریب آبخوانها شده، حتی اگر شدت بارندگی هم افزایش یابد، باز نمیتواند این مسئله و ضایعه بزرگ را جبران كند. براساس گزارش سازمان زمینشناسی در برخی از استانها سالانه با افزایش فرونشست زمین روبهرو هستیم. موضوع خشك شدن قناتها و چاههای آب نیز حائز اهمیت است و از اینها مهمتر بحث كاهش كیفیت منابع آبی در میان است. زمانیكه به آبهای شور و قلیایی برخورد كنیم و این آبهای شور به زمینهای حاصلخیز كشور برسند، زمینهای حاصلخیز نیز از حیات خارج میشوند. بنابراین پدیده بسیار بزرگ و مهم اینچنینی چارهای جز آبخیزداری ندارد. باید هم از طریق عملیات بیولوژیك و پوشش گیاهی و هم مكانیكی اقدامهایی را انجام دهیم كه نزولات آسمانی بتواند به سفرههای زمینی برسد.
طبیعت گوش به فرمان نیست؛ آیا برای این تهدید تدبیری اندیشیده شده است؟
كار آبخیزداری و بیابانزدایی سازگاری با طبیعت است و طبیعت خودش یك چرخه حیات زیبایی دارد. ما با دخالتهایمان موجب تخریب این حیات زیبا شدهایم. در حال حاضر دنیا گرفتار تغییر اقلیم و گرم شدن زمین و بالا رفتن غلظت گازهای گلخانهای شده است. الان در جهان به این نتیجه رسیده اند كه هر دخالتی در طبیعت باید در حد ضرورت باشد. به طور مثال در كشور آمریكا به دلیل اینكه وجود سدها تغییرات اكولوژیك به وجود آورده است، حدود 500 سد تخریب شدهاند. در كشور ما هم وضعیت به همین شكل است و بسیاری از سدها كه ضرورتی ندارند باید تخریب شوند. ما در جریان خشك شدن دریاچه ارومیه حدود 5 سد را تخریب كردهایم.
شاید اگر بحث جامعنگری در حوزه آبخیزداری داشتیم، امروز گرفتار این مشكلات نبودیم. نظام برنامهریزی فراموش شده است و بخشینگری به بسیاری از بخشهای كشور آسیبهای جدی وارد كرده است. تهدیدی که در این برنامه لحاظ شده و با قبول چرخه طبیعی حیات به برنامهریزی روی آورده است. روح نیاز ما به آبادانی كشور، جامعنگری در حوزههای آبخیزداری با قبول تهدیدات است.
در واقع اهمیتی که مقوله آبخیزداری دارد از اهمیت منابع آبی در کشاورزی سرچشمه میگیرد؟
دقیقا همینطور است. این یک هوشمندی در نگاه به زیرساختها است. نكته مهمی كه در این زمینه وجود دارد این است كه درصد بالایی از نزولات آسمانی در یك فاصله زمانی كوتاه تبخیر می شوند و ما با عملیات آبخیزداری میتوانیم درصدی از این رقم كه بزرگ هم هست را به چرخه بازگردانیم. در واقع زمانیكه عملیات آبخیزداری در یك عرصه انجام میشود از خاك، آب و فرسایش خاك و سیل جلوگیری میكند. این عملیات تنها با جلوگیری از وقوع سیل، مانع خسارت ناشی از سیلزدگی نیز در كشور میشود.
در واقع آبخیزداری یک پروژه کلیدی با ابعاد چندوجهی است. ظرفیت این پروژه برای اجرا شدن چه میزان است؟
این موضوع میتواند نجاتبخش باشد به اضافه اینكه در هر هكتار عملیات آبخیزداری براساس بررسیهایی كه انجام شده حدود 530 مترمكعب به طور میانگین، ذخیره آب در سفرههای زیرزمینی وجود دارد. حدود 9 تن فرسایش خاك، 4 تن رسوب را كاهش میدهد و حدود 120كیلو علوفه در این عرصهها میتواند افزایش یابد. این در حالی است كه براساس برآورد و بررسیای كه وزارت نیرو انجام داده، قیمت تمامشده استحصال آب از محل آبخیزداری و آبخوانداری تقریبا یكپنجم هزینه استحصال از طریق سدسازی است. به علاوه اینكه نسبت سود به هزینه در این عملیات 4.7 برابر است. یعنی در مقابل یك واحد سرمایهگذاری 4.7 واحد درآمد وجود خواهد داشت و در كمتر فعالیتی در كشور چنین موضوعی را تجربه كردهایم.
بنابراین باید كاری اساسی و زیربنایی در این مورد انجام شود و با عملیات آبخیزداری كه علاوه بر استحصال آب و سایر فوایدی كه مطرح شد، مشكلات مربوط به تغییر اقلیم و گرمایش زمین و بیابانزایی را نیز پیشگیری كرد.
براساس تعریفی كه كنوانسیون مقابله با پدیده بیابانزایی دارد، كاهش توان بیولوژیك خاك موجب میشود توان تولید در این عرصهها كاهش پیدا كند و به دلیل بهرهبرداری های بیرویه و تخریبهایی كه انجام میشود، یك فرآیند بیابانیشدن را طی خواهد کرد. تقریبا براساس این تعریف حدود 100 میلیون هكتار در ایران به مرز هشدار رسیده است.
پس خشكسالی، كاهش توان تولید خاك، كاهش منابع سفرههای زیرزمینی یك نوع پدیده بیابانزایی است. بنابراین این موضوع حلقه اتصالشان اینجاست كه ما اگر آبخیزداری را درست انجام دهیم به نوعی از بیابانیشدن كشور و بیابانزایی پیشگیری كردهایم.
به نظر شما این برنامه توانایی آن را دارد كه ما را به اهداف مورد نظر پروژه آبخیزداری برساند؟
اگر اراده انجام این كار وجود داشته باشد، بدون شك امكانپذیر است. به این معنا كه از پدیدههای طبیعی، غیرطبیعی و مدیریت مناسبی كه در عرصهها وجود داشته، استفاده لازم را ببریم. مثلا در حوزه دریاچه ارومیه ما 20 سال پیش آنجا بیابان نداشتیم و در حال حاضر چند هزار هكتار بیابان ایجاد شده است؟ یكی از اقدامهایی كه انجام میشود همین پدیده بیابانزدایی در اطراف دریاچه و مقابله با ریزگردهای و گرد و غبارهای نمكی است كه بسیار هم خطرناك است.
از دیدگاه من مادر همه كارها و ریشه و فونداسیون اقدامهای توسعهای در كشور میتواند آبخیزداری باشد، چراكه داشتن آب و سرزمین آباد، میتواند به خوبی بخش صنعت، كشاورزی و خدمات كشور را پوشش دهد.