فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

محمدجواد ذبیحیان، مدیرعامل شرکت بنیاد بتن ایران | اقتصاد غیررقابتی مانعِ صنعت دانش‌بنیان

عدم رقابت پذیری صنایع از یک سو و رانت‌پذیری آن‌ها از سویی دیگر به عنوان دو فاکتور مهم برای آسیب‌شناسی اقتصاد صنایع در ایران شناخته می‌شود؛ دو فاکتوری که جلوی بهره‌گیری از فناوری‌های نوین و صنعت دانش‌بنیان را نیز گرفته است. شاید از همین رهگذر بتوان پاسخی برای این سؤال پیدا کرد که چرا صنایع ما با وجود تجربه‌‌ای طولانی هنوز دانش‌بنیان و فناورانه نشده‌اند و تولید همچنان برمدار روش‌های سنتی می‌چرخد. برای رسیدن به پاسخ‌هایی بیشتر به سراغ محمدجواد ذبیحیان، مدیرعامل شرکت بنیاد بتن ایران رفتیم که خلاصه‌ای از گفتگوی «مدیران و رؤسا» را با او در ادامه می‌خوانید.

صنعت تولید مصالح همچون دیگر صنایع کشور نیازمند آسیب‌شناسی است؛ به طور کلی در فرآیند تولید مصالح ساختمانی، بخش فناوری کاملا مغفول مانده است و مهمترین علت آن نیز به عدم وجود ساختاری صحیح در عرصۀ اقتصادی باز می‌گردد که خود مولود عدم گستردگی رقابت و توزیع رایگان برخی امکانات و ابزار همچون انرژی بوده است. به عنوان مثال دیده می‌شود که سنگ آهن و گاز با رقمی ارزان در اختیار کارخانه قرار می‌گیرد و یا آب با وجود کمبود در عرصه‌های دیگر به آسانی در دسترس صنایع قرار دارد؛ خروجی چنین وضعیتی همان خواهد بود که صنعت ساختمان با وجود حرکت همپای استاندارد جهانی، به دنبال نوآوری نخواهد رفت. سؤال این است که در کجای دنیا خاک با ارزش را به آجر، سفال و… تبدیل می‌کنند؟ به عبارت دیگر در اقتصادی با شرایط رقابتی شفاف و یکسان برای همه، تولید کننده این نکته را درخواهد یافت که باید محصول را به‌گونه‌ای عرضه کند که قیمت تمام شده بهینه‌ای به دست آورد. مثال بارز در این زمینه مربوط به بلوکه‌های سبُکِ گازی است که از فناوری‌های روز دنیا برخوردار بوده و اگرچه در کشور ما نیز در صنعت دانش‌بنیان تولید می‌شود اما هیچوقت نتوانسته است پای بگیرد؛ زیرا محصول ارزان قیمتی به نام آجر با خرج شدن منابع ارزان در حال تولید و عرضه است و خرید بلوکه‌های گازی برای مصرف کننده صرفه نخواهد داشت.

فقدان نهاد مدیر پرور برای مغزافزار سازمان

شاید در این میان برخی از تقصیرها به پای مدیریت نوشته شود اما مدیریت را نمی‌توان ایزوله از محیط در نظر گرفت، زیرا فرد در جایگاه مدیریت سررشته‌ای از مباحث بازار دارد و این نکته را می‌داند که در شرایط نرمال و رقابتی اقتصاد امکان پیشرفت و پیشران وجود خواهد داشت. در این میان ذکر مثالی وضعیت را روشن‌تر خواهد کرد. با پاگیری شرکت‌های دانش بنیان، یک سری معافیت برای آن‌ها در نظر گرفته شد که اگرچه بسیار خوب است اما به هیچ عنوان کافی نیست، همچنین ساختارهای بروکراتیک نیز به قدری کار را سخت می‌کند که فعالیت این صنعت را کاملا از پیگری کار منصرف می‌کند. بنابراین مدیریت در طول سیاست‌گذاری تعریف می‌شود و نقش آن پس از تعریف سیاست‌گذاریِ صحیح ایفا خواهد شد، در غیر این صورت کارایی چندانی نخواهد داشت. البته در ایران فقدانِ نهادی مدیر پرور بسیار قابل لمس بوده و دامنه آن تا نبود یک سیستم ارزیابی مدیریتی نیز گسترده شده است. آنچه این فقدان را ایجاد کرده است به عقیده من، تعریف نشدن فرهنگ کار گروهی است. زیرا مدیریت با تیم سر و کار دارد و هنگامی که این اصل نهادینه نشود انتظار عملکرد درستِ مدیریتی نیز باطل است، درست شبیه به آنچه که در فوتبال‌مان با آن سر و کار داریم. راه اندازی این فرهنگ عالی مدیریتی خود نیازمند یک کار مدیریتی است.

مدیریت در صنعت ساختمان همچون دیگر عرصه‌ها به مثابه یک دانش بوده و جدای از بحث عمران است؛ باید یک مدیر با توانِ اشراف بر بازار، تحلیل داده و شناخت رفتارسازمانی در این جایگاه قرار بگیرد؛ در این صورت یک مدیر خوب می‌تواند از بندۀ کارشناس بهترین بهره را ببرد. اما با وجود چنین اهمیتی، مدیریت در ایران حالتی ناپایدار دارد. از سویی دیگر مدیر مغزافزار سازمان است و وظیفۀ تدبیر و کنترل را دارد. اما متاسفانه همین کارکرد مهم هم اکنون در دام کار روزمره افتاده و نمی‌تواند چندان نقش درستی ایفا کند و این امر اجازه تدبیر لازم را نخواهد داد. حتی در برخی موارد این روزمرگی به یک ارزش تبدیل شده است.

با وجود تمام آنچه که گفته شد،چه در سازمان ها چه در صنعت دانش‌بنیان مدیرانی همچون تک درخت وجود دارند که با ایده‌های خود می‌توانند سازمان تحت امر را دگرگون کرده و در مسیر تعالی سریع قرار دهند اما قضاوت آنکه با آنان چگونه برخورد می‌شود خود مجالی دیگر می‌طلبد. به عنوان نکتۀ پایانی باید گفت که متأسفانه ثبات مدیریتی در کشور دیده نمی‌شود و این عدم ثبات در برخی از سازمان‌ها از حد گذشته است. سازمان همچون ساعت است باید به نحوی تنظیم شود که بدون وجود مدیر نیز بتواند مسیر خود را ادامه دهد. در این میان، حضور مدیر باید تحول ایجاد کند و اگر این امر رخ نداد یعنی زمان تغییر مدیر یک سازمان فرا رسیده است. اما تا هر زمان که مدیر از تحول برخوردار است، وجودش نیز مفید خواهد بود.

مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.