مجید جودی متولد اول اسفند 1343، معاون امور بازسازی و مسکن روستایی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است. او که اصالتی اردبیلی دارد در رشتۀ معماری تحصیل کرده و پس از پایان جنگ به امر بازسازی در حوزۀ جهاد دانشگاهی مشغول بوده است؛ جایی که در آبان 1368 به نقطه آغاز همکاری او با بنیاد مسکن انقلاب اسلامی بدل شد. حدود هفت ماه پس از آغاز این همکاری زلزله رودبار و منجیل رخ داد و او داوطلبانه به عنوان مسئول ستاد عملیات بازسازی به منطقۀ حادثه دیده رفت و پس از آن همواره در مشاغلی مرتبط با بازسازی در بنیاد مسکن حضور داشته است. در لیست سوابق او مواردی از جمله مدیر هماهنگی امور اجرایی بنیاد مسکن، مسئول هماهنگی برنامهریزی مسکن روستایی و مدیرکل بازسازی بنیاد مسکن دیده میشود. خودش نیز معتقد است که تاریخچه زندگیاش با بازسازی گره خودره است. با این مدیر ارشد اجرایی درباره بنیاد مسکن، مسکن روستایی و نقش این نهاد انقلابی را در امیدآفرینی به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
هدایت، حمایت و نظارت
هنگامی که صحبت از بازسازی به میان میآید، بلافاصله حوادثی از جمله زلزله به ذهن متبادر میشود، حوادثی که ظرف تنها چند ثانیه یک فرد و یا خانوادهای را به فردی نیازمند به کمک بدل میکند. فرایند یاری رساندن به افراد حادثه دیده از همین مرحله شروع میشود. بازسازی با ما است و امداد و نجات با نهادهایی همچون هلال احمر؛ ما نیز همچون نیروهای امدادی باید از همان روزهای نخستین در منطقه حضور داشته باشیم. به یاد دارم در زلزله آبیک چند روستا به کلی ویران شده بود و تیم امداد و نجات در مرحله خارج سازی اجساد بود. وقتی از دور منطقه را نگاه میکردم این را تخمین میزدم که چگونه باید مصالح را وارد منطقه شود و فرایند بازسازی از چه نقطهای آغاز خواهد شد. یک آن تلنگری به خودم زدم که هنوز صدای شیون مردم به گوش میرسد و تو داری بحث عمران و آبادانی را تخمین میزنی! اما بعدتر به این نکته رسیدم که هر فرد جایگاه خود را دارد، استخراج اجساد مدت زمانی چند روزه و یا نهایتاً چند هفتهای است اما روند بازسازی بر عهدۀ ماست. اعتقاد ما بر این است که در امر بازسازی صرفاً قرار نیست خانۀ مردم ساخته شود، بلکه تلاشمان این است که زندگی مردم مجدداً احیا شود.
بنیاد مسکن بر این عقیده است که امر بازسازی دارای سه ضلع هدایت، حمایت و نظارت است. این امر حاصل تجربهای است که پس از پایان جنگ و در جریان بازسازی مناطق آسیب دیده حاصل شد. تا آن زمان بنیاد و ستادهای معین در منطقه برای مردم خانه میساختند. نتیجۀ بازسازی در برخی مناطق جنگی این بود که دولت با سلیقه خودش این امر را انجام میداد و به عنوان مثال در بازسازی هویزه، آستان قدس با سرمایهگذاریای کلان منطقهای را در کنار شهر اصلی برای مردم ساخت اما مهندسانی که از مشهد آمده بودند بدون آنکه عرب هویزهای را بشناسند این شهر را ساختند؛ همین امر باعث شد که این منازل علی رغم آنکه بهترین مصالح درشان به کار رفته بود، مورد پذیرش مردم منطقه قرار نگیرند.
با عنایت به این تجربه، در زمان زلزله منجیل یک برنامه مبتنی بر مشارکت مردم در امر بازسازی تدوین شد با تکیه بر این اصل که مردم خودشان باید شهرشان را بسازند و ما به عنوان نماینده حاکمیت در کنار آنان خواهیم بود تا در حوزه توانایی مالی به آنان کمک کنیم. همچنین باید دانش ساختِ فنی به مردم انتقال پیدا کند که این مهم وظیفۀ ما است. شاکلۀ اصلی این برنامه که تا الان هم کاربرد دارد، این است: در کاری که مردم میتوانند به تنهایی انجام دهند دولت دخالتی نکند و در جایی که مردم نیاز به کمک دارند، دولت وارد شود. این برنامه در مناطق مختلف کشور از انعطافپذیری برخوردار است زیرا به عنوان مثال روحیۀ مردم لرستان با چابهار فرق دارد؛ در این زمینه برنامه به صورت اقتضایی و همراه با انعطاف پذیری خواهد بود و درجه دخالت حاکمیت در آن تغییر خواهد داشت.
بنابر آنچه گفته شد، بازسازی مسکن یک کار چند بعدی است و صرفاً کالبدی نیست. در همان منطقه حادثه دیده بنا، فروشنده میلگرد، مصالح و… وجود دارد و وقتی مردم کار بازسازی را انجام دهند اقتصاد منطقه نیز به گردش در میآید و یک احیای اقتصادی نیز به وجود میآید و روحیه مردم مجدداً احیا خواهد شد. برای درک دقیقتر باید این نکته را یادآور شد که فاجعه از نظر روانی سه فاکتور دارد؛ بُهت، پرخاشگری و افسردگی. در روزهای نخستین زلزلۀ بم مردمی که در شهر زیر چادرها بودند از محیط نفرت داشتند، زیرا هر خانواده دست کم پنج قربانی داده بود. ما طرحی را شروع کردیم که بر اساس آن، هر خانواده بازیافت مصالح خانه قبلی خود را انجام دهد که شامل استخراج در، پنجره، تیرکهای مسکن و… بود و برای افراد پاداشی نیز در نظر گرفته شده بود. این کار در ابتدا با سرزنش برخی از همکاران همراه شد، زیرا معتقد بودند که این مصالح بازیافتی مهم نیست. اما برای ما ارزش مادی این مصالح اهمیتی نداشت، بلکه میخواستیم مردم را از افسردگی خارج کرده و به کار بگیریم تا به این روحیه بازگردند که زندگی همچنان جاری است. بنابراین نقش مردم در امر بازسازی مسکن همواره انکار ناپذیر است.
ورود بنیاد به عرصۀ مسکن روستایی
بنیاد مسکن جزء اولین نهادهایی بود که چهارماه پس از انقلاب به فرمان امام(ره) تأسیس شد و ایشان با توجه به بحث مسکن به عنوان محل سکنی و رفع محرومیت، دستور ایجاد این نهاد را دادند؛ محرومیتی که ریشهاش عمدتاً در مناطق روستایی است. باید در نظر داشت که سال 1358 نسبت جمعیت شهر به روستا 30 به 70 بود و این نسبت هم اکنون معکوس شده است. بخشی از بحران مسکن در شهر نیز مرتبط با روستاهایی بوده که خالی از سکنه شده و جمعیت آن به سمت حاشیه شهر سرازیر میشود. بنابراین هدف اصلی از بین بردن استضعاف است و حل این مسئله در عرصه مسکن با تمرکز بر روستا و بر عهدۀ بنیاد قرار دارد و البته این نهاد از شهر غافل نیست. نگهداری روستایی در روستا اهمیت فراوانی دارد و برای این امر باید کالبدی به روستا بخشید تا روستایی علاقهمند به اقامت در آنجا باشد. کالبد و معیشت در روستا به هم پیوسته است، یعنی مسکن و محل کار به هم پیوسته هستند و اینگونه نیست که مسکن صرفاً محلی برای استراحت و خوابیدن باشد. متأسفانه بخشهایی حاکمیتی ما در زمینۀ مسکن روستایی کُند عمل کردند و ای کاش همانطور که در زمینۀ کالبد روستا اقدام میکنیم، راجع به معیشت و توانمندسازی روستاها فکر میشد زیرا در سطح دنیا نیز مسئله حل شده و عمدتاً تمرکزها روی اقتصاد روستا است. بر اساس پیمایشهای صورت گرفته بنیاد مسکن به این نتیجه رسید که در زمینۀ مسکن روستایی باید پیش از آنکه این معضل به درمان نیاز داشته باشد، پیشگیری صورت بگیرد، بنابراین معاونت روستایی بنیاد مسکن شکل گرفت. در ارتباط با بازسازی نیز موضوع به همان عرصه حادثه و آسیبپذیری حاصل از آن باز میگردد.
بهسازی سکونتگاهها همزمان با بازسازی اعتماد عمومی
ایران یک کشور حادثه خیز است و به طور متوسط هر 12 سال یک زلزلۀ بزرگ در این کشور رخ میدهد. سؤال این است که در کنار بازسازی باید چه کنیم؟ ما به این نتیجه رسیدیم که پیشگیری بهتر از درمان است. بنابراین به سراغ بهسازی و نوسازی مسکن روستایی رفتیم تا در یک دورۀ 20 ساله بتوانیم آن را جمع کنیم. جرقۀ اصلی پس از زلزلۀ گیلان و زنجان زده شد و سپس سالانه 20-30 هزار واحد به روستاییان وام میدادیم تا مردم خانههایشان را بسازند. سال 1384 و در ماههای پایانی دولت آقای خاتمی نهضتی در عرصۀ مسکن روستایی فعال و در ابتدای دولت نهم به صورت رسمی مصوب شد که سالانه 200 هزار واحد مسکونی با مدیریت بنیاد و مشارکت مردم در روستاها نوسازی شود. همان زمان نسبت خانههای مقاوم به غیر مقاوم 7 درصد به 93 درصد بود که سالانه و به دنبال حوادث غیرمترقبه 50-60 هزار واحد بلااستفاده میشد. در سال 1384 منشوری برای مسکن روستایی تدوین شد و با محوریت مردم و اقتضائاتی که در زمینۀ همکاری مردم ذکر شد هدفگذاری نوسازی در روستاها صورت گرفت. در این بازه 16 ساله برخی سالها را داشتیم که 300 هزار واحد نیز نوسازی شد و برخی سالها نیز به دلیل محدودیتهای اقتصادی این روند افت داشت. خوشبختانه در سال 1400 آن نسبت 7 به 93 جای خود را به نسبت 50-50 داد. در حال حاضر از پنج میلیون و هفتصد هزار واحد در روستاها، تقریباً 50 درصدش نوسازی شده است و بر همین اساس است که تلفات زلزلهها و سایر حوادث نیز کمتر شده است.
از سویی دیگر، بخش مسکن در تمامی این دوران تحریم توانست با اتکا به تولید مصالح داخلی ضمن نوسازی منازل روستایی، حدود 140-150 عرصۀ شغلی را نیز به چرخش درآورد. برنامهریزی همچنان برای نوسازی دو میلیون مسکن باقی مانده ادامه دارد و تا سال 1410 سالانه 200 هزار واحد با حمایت دولت و مردم نوسازی خواهد شد. البته تحقق صد در صدی این شعار امکان پذیر نیست اما اکثر واحدها مقاوم خواهند شد.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که در سال 1384 وقتی طرح را شروع کردیم برای هر واحد 5 میلیون اعتبار در نظر گرفتیم و ساخت یک واحد 60 متری هر واحد 7 میلیون تومان تمام میشد. این 5 میلیون را به صورت وام 10 ساله با کارمزد 12 درصد به مردم میدادیم. ما هفتاد درصد هزینهها را تأمین میکردیم و سی درصد را خودشان به صورت آورده یا نقدی تأمین میکردند و مسکن آنان به تدریج شکل میگرفت؛ تفاوت مسکن روستایی با شهری در این است که یکجا ساخته نمیشود بلکه هسته مسکن ایجاد شده و به مرور توسعه پیدا میکند، لذا صاحبخانه به تدریج میتواند مسکن خود را تکمیل کند.
اکنون که نیمی از طرح بازسازی مسکن روستایی انجام شده، نگرانی من نسبت به ادامه کار است. بخش باقی مانده افرادی هستند که تکمن مالی برای تأمین 30 درصد باقی مانده را ندارند. مسیری که تاکنون اجرایی شده، بخش سادۀ کار بوده است و برای نیمۀ دوم آن با محرومانی روبرو هستیم که آورده دولتی برایشان کافی نیست. یک خانۀ 60 متری روستایی برای رسیدن به هستۀ اولیه سکونت، متری 4 میلیون تومان هزینه دارد یعنی خانه 70 متری 280 میلیون تومان تمام میشود. امسال وام ما از 50 میلیون به 100 میلیون رسید و اگر بر روی همان مبلغ 50 میلیون میماند، متقاضی امکان ادامه کار نداشت زیرا 70 درصد هزینه را باید تأمین میکرد. خیلیها مخالف افزایش وام بودند اما خوشبختانه شخص رئیس جمهور موافق بود و پیگیریهای زیادی را انجام دادیم و در روزهای پایانی سال 1400 رئیس جمهوری مستقیم دستور دادند که این وام به 200 میلیون تومان افزایش پیدا کند.
در پایان نباید از نقش خیرین غافل شد؛ این بخش از جامعه اگرچه بر روی مدرسه و مراکز درمانی سرمایهگذاری میکنند اما کشش چندانی به سمت مسکن ندارند. این مسئله شاید به دیدگاهی بر میگردد که میخواهد از یک مکان ساخته شده افراد زیادی انتفاع ببرند؛ مثلا از یک مدرسه 100 خانوار نفع خواهد برد اما مسکن تنها برای یک خانواده است. در این مورد میتوان طرحهایی را در نظر گرفت که اقامت افراد در چنین مسکنهایی دائم نباشد، یعنی فرد برای 4-5 سال به صورت رایگان در مسکن ساخته شده به دست خیرین اقامت کند و پس از شکل گیری سرمایه آنجا را ترک کند. این امر نیازمند زیرساختهای قانونی است. علاوه بر این نیازمند بازسازی پایههای اعتماد مردم به نهادهای انقلابیای چون بنیاد مسکن هستیم. در کشور ما ظرفیتهایی همچون حساب 100 امام وجود دارد اما به دلیل عدم شفافیت در این زمینه مردم نمیدانند کمکهای اهداییشان به کدام سمت و سو خواهد رفت و نتیجه امر آن است که این کمک به دست افراد مشهور میرسد. نیت آن افراد نیز خیر است، اما اگر میخواهیم همه چیز از مسیر صحیح خود حرکت کند نیازمند بازسازی اعتماد عمومی و شفافیت در سازوکارهای نهادهای رسمی هستیم.
مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.