گفته میشود پیشگیری بهتر از درمان است اما دکتر محمدهادی همایون رئیس دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) معتقد است این پیشبینی است که اهمیت بالاتری دارد. او معتقد است پیشبینی همان دوراندیشی و بصیرتی است که یک مدیر به آن نیاز دارد و ما در مسیر انقلاب با آن دست و پنجه نرم میکنیم تا بر اساس یک تصویر کلان از کاری که میخواهیم انجام دهیم، آن را ایجاد کنیم. در ادامه گزارش گفت و گوی این استاد دانشگاه را با پایگاه خبری تحلیلی “مدیران و روسا” میخوانید:
شهر آمرلی عراق در سال ۹۳توسط داعش محاصره شد اما جوانان این شهر مقاومت کردند. خبر به حاج قاسم سلیمانی رسید. یک راه حل این بود که نیروهای سازماندهی شده را برای شکستن محاصره آمرلی و نجات جان مردم اعزام کنند. راه حل قاسم سلیمانی این نبود. او متوجه شد که جوانان تا آن لحظه به خوبی مقاومت کرده و اجازه ورود داعش را به آمرلی ندادهاند. در نتیجه حاج قاسم با هلیکوپتر وارد آمرلی شد و به ساماندهی نیروهای مبارز شهر پرداخت و با کمک مردم شهر محاصره را از درون شکست داد.
از دید بنده این یک الگوی مدیریتی بسیار مهم و از نظر تاریخی این اقدام شبیه به نحوه رفتار انبیا است. انبیا برای هدایت مردم هیچگاه به دنبال خیل فرشتگان نرفتهاند بلکه همواره به دل یک قم میرفتند و در راستای هدایت آنها اقدام میکردند. اوج نحوه هدایت یک قوم مربوط به بنیاسرائیل است. بنیاسرائیل سرشار از اختلاف نظر بود و یکی از دلایل تسلط فرعون بر آنها همین اختلافنظرها بود لذا ماموریت اصلی حضرت موسی تربیت و آمادهسازی قوم بنیاسرائیل و استقرار آنها در بیت المقدس بود نه صرفا مبارزه با فرعون.
اگر با همین دیدگاه بنگریم حضور حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در جامعه ما با همین دلیل و برهان بوده. این تصور که روحانیون برای اداره امور آمدهاند اما از پس آن برنیامدهاند از اساس اشتباه است. امام برای نجات ما آمد و پرچم را در ادامه به مقام معظم رهبری داد. سایر ارکان حاضر بر اساس راه و جهتی که رهبر مشخص میکند، حرکت کنند. مردم احساس میکنند شرایط مساعد نیست اما تا زمانی که ایرادات مشخص نشود اصلاحی در کار نیست. باید کرونا پیش میآمد تا ما متوجه شویم که چه پزشکان مجاهدی داریم؛ از سوی دیگر باید ماجرای استفاده نکردن برخی از پزشکان از کارتخوان با هدف پرداخت نکردن مالیات نیز رسانهای میشد تا متوجه شویم پزشکانی نیز وجود دارند که از قانون پیروی نمیکنند. به صورت بسیار روشن افراد ناکارآمد و کارآمد در هر حوزهای باید مشخص شوند. در هر دوره تاریخی که شما مشاهده کنید، میبینید در ابتدای حرکت عدهای سراپا خوشحال برای کمک حاضر میشوند اما این گذر زمان بود که افرادی همانند ابن سینا یا علامه مجلسی ظهور را ساخت. اگر بخواهیم به دوران معاصر اشاره کنیم میتوان به افرادی همانند قاسم سلیمانی که از یک کنتورخانه در وزارت نیرو به یک فرمانده بینالمللی تبدیل شد اشاره کرد.
مدیر تربیت نکردهایم
به خاطر دارم 10 سال پس از انقلاب شخصی به نام مظفر در وزارت ارشاد نشریهای منتشر کرد. در آن نشریه مطلبی بود که به سراغ مدیران رفته بود و از آنها پرسیده بود بعد از گذشت ۱۰ سال از انقلاب شما اگر به عقب باز گردید چه کارهایی را انجام نمیدهید؟ از جمله افرادی که با آنها مصاحبه شده بود مقام معظم رهبری بود که در آن زمان به عنوان رئیسجمهور فعالیت داشتند. ایشان در آن زمان عنوان کرده بودند، اینکه چه کارهایی انجام داده و چه کارهایی انجام ندادهایم نیاز به گذر زمان دارد اما در مورد کارهایی که واجب بوده و ما انجام ندادهایم تربیت مدیر بوده است. اگر به این جمله دقت کنید میبینید که مقام معظم رهبری نسبت به زمان خود چه بینشی داشتهاند. اینکه ما به شدت به مدیری که تراز جمهوری اسلامی است، نیاز داریم و این اقدام را انجام ندادهایم. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم و به اهداف والایی که مدنظر است برسیم ما دقیقاً به تعداد ۵ هزار مدیر نیاز داریم. اگر خوب دقت کنید میبینید که افراد نفوذی که میخواهند انقلاب را زمین بزنند نیز حدود همین تعداد است وگرنه امت ۷۰ میلیونی کار خود را به درستی انجام میدهد.در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد آقای صفار وزیر ارشاد، آقای ضرغامی رئیس صدا و سیما، آقای فرشیدی وزیر آموزش و پرورش و آقای زاهدی وزیر علوم بود. به نقل از آقای صفار، وزیر علوم نسبت به افرادی که صدا و سیما برای حضور در برنامههای خود دعوت میکند نقدی را به رئیس صدا و سیما وارد کرد. آقای ضرغامی عنوان کرد این افراد فارغ التحصیلان همان دانشگاهی هستند که زیر مجموعه وزارت علوم قرار دارند. در این نقطه بود که وزیر علوم عنوان کرد دانشجویان پیش از ورود به دانشگاه شاکله اصلی خود را دریافت کردهاند. وزیر آموزش و پرورش نیز مجدداً خطاب به رئیس صدا و سیما عنوان کرد دانش آموزان بیش از آنکه از معلمان خود تاثیر بگیرند از صدا و سیما تأثیر میگیرند.
در یک چرخه معیوب افتادهایم
این این ماجرا اشاره به یک چرخه باطل دارد. ما در یک دور باطل افتادهایم و در راستای حرکت با این دور باطل هم افزایی می کنیم. تنها چاره آن یک انقلاب معرفتی و علمی بسیار عمیق است. یعنی باید بر حوزه علوم انسانی -اسلامی متمرکز شویم. تا زمانی که این حوزه را سازماندهی نکنیم این دور باطل ادامه دارد در غیر این صورت ما آنقدر در خصوص این ماجرا باید هزینه بدهیم تا در نهایت پروردگار مشکل واقعی را مقابل چشمان ما قرار دهد.
این که چرا ما هرگز بر علوم انسانی- اسلامی تمرکز نکرده ایم را با مثالی از کتاب استحمار دکتر شریعتی در خصوص نحوه شکار میمون عنوان میکنم.ایشان می گوید افرادی که میخواهند میمون شکار کنند تعدادی ظرف آب را در سمت خود قرار میدهند و تعدادی ظرف چسب را سمت میمون و دستان خود را در داخل آب فرو می برند. به دلیل اینکه میمون اهل تقلید دست خود را در داخل چسب فرو می برند و به این صورت او را گیر می اندازند. غرب علومی را که برای خودش اهمیت داشته توسعه داده و به ما گفته که این علوم چندان اهمیتی ندارد. ضمن آنکه ان چیزی را که عمیقاً با مبانی خودشان سازگار است را به ما میگویند و تاکید می کنند اگر میخواهید عالم و منصف باشید باید بدون قضاوت و پیش داوری وارد این علوم شوید در حالیکه آنچه که خود دارند نیز پیش داوری و قضاوت بر آن حاکم است .
غرب مسیری را که برایش مهم است طی می کند حتی اگر با نظام آکادمیکش همخوان نباشد. هرچند که نظام آکادمیک آنها نیز کاملاً با اهدافشان هم راستا حرکت می کنند. از سوی دیگر اندیشکده ها و محافل علمی بسیاری بر موضوعات مورد نظر و مهم از دید غرب فعالیت می کنند که خارج از محافل آکادمیک نیز هستند .
لزوم ایجاد رسانه انقلاب اسلامی
برای برنامه هفتم توسعه یکی از دوستان گزاره پیشنهادی برای احکام برنامه میخواست . به اوعنوان کردم جمع اندیشمندی را تشکیل دهید تا رسانه مختص انقلاب اسلامی را اختراع کنند. این دوست عزیز گفت چگونه باید این موضوع را برای دوستان روشن کنم. گفتم مگر در معادله بمب اتم غرب چنین کاری را انجام نداد؟ متخصصان با تلاش بسیار دوشادوش یکدیگر کار کردند. هم اکنون نیز این کار را انجام می دهند. هر چند که در حال حاضر در قالب شرکت های چند ملیتی به صورت سیستماتیک این کار را انجام میدهند اما در هر صورت برای ساخت تمدن مورد نظر خود پروژه ای با نام منهتن را طراحی کردند. اما ما جرات انجام این اقدامات بزرگ را نداریم. این در حالی است که ما انقلاب اسلامی را ایجاد کردیم و در عرصه سیاسی تفاوت های بسیاری را به وجود آوردیم. چرا در حوزه علم و مدیریت نمی توانیم این تفاوت را اجرا کنیم؟ هنگامی که جنگ در کشور رخداد و چیزی به جز گلوله نبود افرادی که جوهر داشتند، پیدا شدند. این افراد در نظام ارتقاء، مدال و پاداش کشف نشدند بلکه در واقعیت صحنه دیده شدند و نه تنها جنگ را به نتیجه رساندند بلکه انقلاب را چندین قدم به جلو بردند. اگر این صحنه های واقعی را در نظام علمی و مدیریتی ایجاد کنید به نتیجه مطلوب می رسیم. اگر ما توانستیم شهید علوم اسلامی انسانی داشته باشیم اطمینان داشته باشید این حوزه سامان می یابد.
در نظر بگیریم که ما چنین افرادی را داریم اما این افراد در نظام ما همانهایی هستند که در ظاهر عقب مانده اند به این دلیل که نظامی برای رشد و پرورش این افراد ایجاد نشده است. در نتیجه بسیار کم پیش می آید یک شخص رشدی که باید را داشته باشد و متوجه نظام اسلامی و انسانی نیز باشد و بتواند قواعد ظاهری آن را نیز لحاظ کند .مثلا امام بزرگترین انقلاب حوزه را انجام داد اما در همان حوزه خود تبدیل به مرجع تقلید شد، استاد فلسفه و عارف مسیر طی کرده بود .این در حالی است که اگر افرادی بخواهند راه واقعی را طی کنند از ظواهر امر باز می ماند و به آنها در برابر حرفی که میگویند گفته می شود شما حتما مدرک دانشگاهی ندارید. ما باید موفق به ساخت چنین افرادی شویم که از لحاظ باطنی استانداردهای لازم را دارند و از لحاظ ظاهری نیز بتوانند تفاوت ایجاد کنند.
جهاد تبیین یعنی امید به مجاهدان بالا است
در راستای پرورش چنین افرادی مقام معظم رهبری حکم به جهاد تبیین دادند. اگر بخواهیم در این مورد سخن بگوییم باید اول این واژه را در حیطه نظامی بررسی کنیم و ببینی چه هنگام حکم جهاد داده میشود؟ هنگامی که تهدید دشمن بسیار جدی است و امید به مجاهدین داخلی نیز بالا رفته است . در نتیجه شما اگر امیدی نداشته باشید که نیروهای داخلی اقدامی انجام می دهند حکم جهاد نمیدهید. سال ها مقام معظم رهبری تاکید می کردند مادر دانشگاهها و در حوزه علوم انسانی نیاز به تحول داریم و باید علوم اسلامی – انسانی را راه اندازی کنیم. علومی همانند فلسفه ، تاریخ و سایر حوزه های علوم انسانی باید جدی گرفته شوند زیرا این ها نقاط ضعف ما است و دشمن در حال سوء استفاده کردن است. لذا اگر ایشان تشخیص نمی دادند که فرماندهان و سربازانی در این حوزه حضور دارند هرگز حکم به جهاد تبیین نمی دادند.
متاسفانه رسانه برای ما اهمیت ندارد
اگر بخواهیم در ارتباط با نقش رسانه در جهاد تبدیل سخن بگوییم باید به دو نکته اشاره کنم. اول اینکه از نظر شاخص های تمدنی، تمدن غرب در حال احتضار نیست بلکه سالها پیش مرده است. آنچه که تمدن غرب را زنده نشان می دهد، رسانه غرب است اما در ارتباط با نکته دوم باید بگویم در سال ۱۴۵۳میلادی رنسانس اتفاق افتاد و در سال ۱۴۹۲ امریکا با هدف ایجاد تمدنی که می خواستند بسازند، اشغال می شود. سال ۱۵۳۰پروتستانیسم را ایجاد می کنند تا دینی که قرار است این تمدن را هدایت کند ،ایجاد شود. ازدید بند ۱۴۵۳ تاریخ نمادین رنسانس است زیرا 2 سال بعد از رنسانس دستگاه چاپ از دخمه کلیسا ها بیرون می آید و عملیاتی میشود. یعنی رسانه آن کلیسا همراه با خودش از کلیسا خارج میشود . چیزی که در رسانه های جدید تکرار میشود همان فلسفه دستگاه چاپ است . یعنی پیام های مشابه در حجم زیاد تا بتوانند به جامعه توده ای دست یابند. اگر دقت کنید تولید در حجم زیاد، مصرف در حجم زیاد ، پیام در حجم زیاد همه به شکل توده ای شدن اشاره دارد و همه با یک فلسفه حرکت می کند.
اما این سوال مطرح می شود آیا رسانه برای ما مهم نیست ؟ از دید بنده مهمترین کار انقلاب اسلامی رسانه است. اگر ما بخواهیم یک کار انجام دهیم آن یک کار ایجاد رسانه است اما کوتاهی میکنیم و رسانه خود را ایجاد نمی کنیم رسانه ما چیست آیا فرد محور است ؟خانواده محور است ؟سرعت و عمق آن زیاد است؟ فرهنگی است یا مبتذل ؟ تمام این موارد باید بررسی شود تا بدانیم چگونه رسانه ای می خواهم . اما متاسفانه ما در حوزه رسانه در زمین دشمن بازی می کنیم و هیچگاه هم فوت آخر آن دست ما نیست به همین دلیل دشمن نیز ضربه خود را می زند .ما اگر می توانستیم حرف انقلاب اسلامی را در قالب رسانه بگوییم داستان متفاوت بود.اگر می خواستیم ماجرا به گونه ای دیگر رقم بزنیم باید سال ۶۰ و ۶۱ اصطلاحاً دستگاه چاپ خود را می داشتیم و هر چند سال که در این بین فاصله افتاده کوتاهی ما است.
ما مدیر متفکر و متفکرِ مدیر نداریم
هنگامی که از دانشگاه وارد دولت شدم فهمیدم که مادر دانشگاه هیچ سهمی نسبت به مسائل دولت و جامعه نداریم و تشخیص نمی دادیم که چه مواردی اهمیت دارد . با ورود به دولت متوجه نکات پر اهمیتی شدم و آن مقدار که شدنی و قابل دیدن بود، پس از بازگشت به دانشگاه در سر کلاس ها ارائه دادم اما آن مطالب نیز به دلیل گذر زمان واقعی نبود بلکه بیشتر خاطره بود .از سوی دیگر هنگامی که شما وارد عرصه مدیریت می شوید، می بینید که حجم کار، فرصت اندیشیدن به شما نمی دهند. هنگامی که در دولت به بنده پیشنهاد مشاور دادند گفتم من به مشاوره نیاز ندارم فقط به کمک نیاز دارم .در واقع به دلیل سیکل معیوب، بار کار آنچنان زیاد بود که به شما فرصت اندیشیدن نمی داد. جدایی از آن بر روی این ساختار یک لایه پیچیده حفاظتی ایجاد شده که اجازه تغییر به شما نمی دهد. در نتیجه مدیر فرصت تفکر ندارد و شخص متفکر نیز اصولاً هیچ ارتباطی به جامعه و نظام ندارد بلکه دو جریان جدا از یکدیگر هستند که راه خود را طی می کند. این در حالی است که بسیاری از متفکران و اساتید ما افتخار می کنند که خود را به کارهای دولتی مشغول نکرده اند اما خدا از عالمان برای بیان علمشان عهد گرفته است. لذا باید ساز و کاری برای ارتباط دولت با دانشگاه و ارتباط جامعه با دانشگاه علاوه بر ارتباط صنعت با دانشگاه فراهم شود. تحقق این امر نیز بدون یک انقلاب معرفتی ممکن نیست این در حالی است که در برابر هر نوع تغییر مخالفتها از هر سو آغاز می شود.
اما ما انقلاب سیاسی خود را انجام داده ایم انقلاب فرهنگی، انقلاب رسانهای و انقلاب ساختاری نیاز داریم.
عملیات روانیای به نام ” امام صادقیها”
اما این موارد به گونه دیگری تعبیر می شود. مثلا پیش از انقلاب در دانشگاه امام صادق (ع) مدیر تربیت می شد امروز نیز برای اشاره به دولت از واژه امام صادقی ها استفاده می کنند اما بنده ماجرای امام صادقی ها را بیش از آنکه یک واقعیت ناشی از بلوغ بدانم نوعی عملیات روانی می دانم. از روز اول که ما وارد دانشگاه شدیم فرض بر این بود که ما باید برای نظام اسلامی مدیر تربیت کنیم و این کاری است که هر تمدن و حکومتی انجام می دهد. متاسفانه در لحظهای که این دید در حال عملیاتی شدن بود با دانشگاه امام صادق برخورد سیاسی شد. این همان جریانی است که اجازه نمی دهد یک مدیر واقعی شروع به کار کند. دانشگاه امام صادق نیز در طول زمان با این موضوعات ساخت و عادت کرد. دوستان ما از زمانی که وارد فضای اجرایی شدند نیز به عنوان کارشناس وارد شدند. این یک ورود خوب بود اما باید به مرور ارتقا پیدا میکرد اما خیلی دیر این اتفاق افتاد. مدیرانی که ما تربیت کردیم دیر به عرصه رسیدند و زمان طلایی را از دست داده بودیم. اتفاقات خوبی در دولت اول محمود احمدینژاد رخ داد. پس از آن راه این اتفاقات بسته شد تا امروز که گشایش مدیریتی به نفع جریان انقلاب مجددا رخ داده است. در نتیجه ما ابتدای راه هستیم و باید مشکلات یکی پس از دیگری شناسایی و برطرف شود. شما باید اجازه دهید این جریان مدیریتی استمرار یابد تا کم کم فضا برای مشارکت تمام مدیران در انقلاب مدیریتی فراهم شود. طبیعی است که دشمن نیز متوجه میشود که در حال ایجاد انقلاب مدیریتی هستیم. شروع به تخریب میکند و همه جا میگویند امام صادقی ها امام صادقی ها ؛ در حالی که هیچ آماری وجود ندارد بالاخره چه تعداد امام صادقی به دولت را یافته و در کجای بدنه دولت قرار دارند . اما همین هم برای ما امیدآفرین است. هر قدمی که برمی داریم چه مشکلی را حل کنیم و چه چهره یک مشکل پیدا شود برای ما یک گام به جلو است. به ظاهر پستی و بلندی است اما همه حرکت رو به جلوبوده است.
بنده به خلوص نیت رئیسجمهور اطمینان دارم و معتقدم فیلترکه هنگام جنگ انجام شد دوباره در حال انجام شدن است. این امر مدیران ما را به نوعی دوراندیشی مجهز می کند. همواره گفته می شود پیشگیری بهتر ازدرمان است اما باید به شیوه دقیق تر گفت پیش بینی و دوراندیشی بهتر از پیشگیری است. این دوراندیشی همان بصیرتی است که یک مدیر به آن نیاز دارد و ما درمسیر انقلاب با آن دست و پنجه نرم میکنیم تا بر اساس یک تصویر کلان از کاری باشد که میخواهیم انجام دهیم .متاسفانه این که ما با این انقلاب به کجا میرویم، این که زمینه سازی ظهور انجام میدهیم و تمدن نوین اسلامی ایجاد می کنیم هنوز به فرهنگ عمومی تبدیل نشده و تصور اولیه مردم این است که انقلاب کردیم تا ارزانی ایجاد شود. اما در نظر بگیرید چرا خانواده شهدا در برابر سختی ها ایستادگی بیشتری دارند زیرا تصویر کلی از بصیرت را دریافت کرداند.