فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند . (آیه پنجم، سوره نازعات)
فَالْمُدَبـِّــرَاتِ أَمْــرًا سوگند به آنان که با تدبیر عمل می‌کنند. (آیه پنجم، سوره نازعات)

غلامحسن تقی نتاج، عضو هیات عامل و معاون اقتصادی صندوق توسعه ملی | دخالت نهادهای نظارتی، عامل بی‌تفاوتی مدیران

عضو هیات عامل صندوق توسعه ملی معتقد است در دو دهه‌ اخیر، نهادهای نظارتی بیش از اینکه بر عملکرد سازمان‌ها و افراد نظارت کنند، به دخالت مفرط در امور روی آورده‌اند و همین مساله، بر عملکرد مدیران اثر گذاشته و گاه آنان را به مرز بی‌تفاوتی کشانده است، به گونه‌ای که برخی مدیران ترجیح می‌دهند کاری انجام ندهند، به جای اینکه کاری انجام دهند و منتظر تبعاتش باشند. او بر لزوم بازگشت نهادهای نظارتی به جایگاه اصلی خود و عدم دخالت آنها در امور اجرایی تاکید می‌کند. خلاصه گفت‌وگوی ما با دکتر غلامحسن تقی نتاج را در ادامه می‌خوانید.

متعهدها هم گاهی بی‌تفاوت می‌شوند

در بحث مدیریت، همواره به مقایسه اهمیت و ضرورت تعهد و تخصص پرداخته شده است درحالی که می‌توان به بی‌تفاوتی مدیران یا حساسیت بیش از اندازه برخی از آنان نسبت به مسئولیت‌هایشان نیز پرداخت. اصل بر این است که اگر تعهد وجود داشته باشد، حساسیت بالا نسبت به انجام وظایف هم در افراد ایجاد شود، با این حال گاهی می‌بینیم که افراد با تعهد بسیار بالا نیز در مدیریت به نقطه بی‌تفاوتی رسیده‌اند و حساسیتی را که باید، نداشتند.

گذشت زمان، عامل بی‌تفاوتی

مجموعه‌ای از عوامل می‌تواند مدیران را به نقطه بی‌تفاوتی برساند. یک از این عوامل، زمان است، یعنی مرور زمان هر فردی را با وجود تعهد و تخصص، به دلیل خستگی و ویژگی‌های ذاتی انسان، به نقطه‌ای می‌رساند که حالت کم‌توجهی به او دست می‌دهد و این، موجب بی‌تفاوتی نسبت به مسئولیت‌ها شده و باعث می‌شود فرد، حساسیت لازم را نسبت به وظایفش نداشته باشد.

راهکار این مساله آن است که اجازه ندهیم افراد از یک دوره زمانی بیشتری، در مسئولیت‌ها باقی بمانند. درست است که ثبات و ماندگاری مدیریت، یک ضرورت است ولی باید اعتدال را رعایت کرد؛ به عنوان مثال، هر شش ماه نباید مدیر یک سازمان را تغییر داد، اما این هم درست نیست که یک نفر، بیست سال مدیر یک سازمان باشد، چراکه به تدریج، عامل گذشت زمان او را به سوی بی‌تفاوتی سوق می‌دهد. بنابراین برای مدیران باید یک دوره زمانی منطقی در نظر گرفته شود. این کار علاوه بر اینکه از بی‌تفاوتی فرد نسبت به جایگاهش جلوگیری می‌کند، بلکه این تغییر ممکن است برای او نیز زمینه‌ها و فرصت‌های بهتری برای یادگیری و رشد بیشتر فراهم کند.

نظارت بیش از حد، عامل بی‌تفاوتی مدیران

فشار بیش از حد سامانه‌های نظارتی نیز می‌تواند بر عملکرد مدیران تاثیر نامطلوب بگذارد. بر اساس تجربه می‌گویم که نهادهای نظارتی واقعا در دهه‌های اخیر، به ویژه دو دهه اخیر، از جایگاه نظارت فراتر رفته و به جایگاه دخالت رسیده‌اند، در حالی که ناظر باید فقط کنار کار و در جایگاه ارشادی باشد. این دخالت‌ها ضمن اینکه هزینه‌ها و زیان‌های سنگینی به کشور تحمیل کرده، مدیران را به وضعیت بی‌تفاوتی رسانده است.

ناظران دخالت نکنند

به ویژه در سیستم‌های دولتی، مدیران ما این‌گونه تربیت شده‌اند که اگر کاری را انجام ندهند، به مراتب دردسرش کمتر از این است که کاری را انجام بدهند و برخی مدیران می‌گویند چرا ما باید این تصمیم را بگیریم و بعد هم تبعاتش را تحمل کنیم. تنها راهکار حل این معضل این است که سیستم‌های نظارتی به جای خودشان برگردند و در امور، دخالت نکنند.

در نظام پولی و بانکی این را دیدیم که سیستم‌های نظارتی با دخالت‌ها و ورودهای اجرایی که کردند، خسارت‌های بزرگی زدند و وقتی دیدند نمی‌توانند ادامه دهند، وسط کار، رها کردند و کنار رفتند و گفتند ما فقط کارمان نظارت است. درحالی که دخالت آنها، کار را متوقف کرده بود. پروژه‌های فراوانی در سطح ملی داریم که دخالت سیستم‌های نظارتی در آنها، خسارت‌های جبران ناپذیری به کشور وارد کرده است.

الگوهای اجرایی نداریم

مساله دیگر، نبود مدل‌ها یا زیرمجموعه‌های اجرایی است که باید بر سامانه‌های ما حاکم باشد. به عنوان مثال، بانکداری یک مدل جامع است. ما چون نتوانستیم مدل عملیاتی بانکداری بدون ربا را در عمل خوب طراحی کنیم و فقط به حرف‌های کلی و رویایی اکتفا کردیم و به اجرایی بودنش فکر نکردیم، مدیران دیگر خسته شدند زیرا می‌بینند در این مسیر، هرچه کار انجام می‌‌دهند، رضایتمندی حداقلی و هدف مناسب حاصل نمی‌شود.

این رویه صحیح نیست که به هر موضوعیی، فقط یک کلمه اسلامی بچسبانیم و این تصور را ایجاد کنیم که متفاوت از دیگران هستیم درحالی که بخش قابل توجهی از سامانه‌های اجتماعی و سامانه‌های اداره جامعه، تقریبا در همه مکاتب و جوامع، یکسان است. اینکه ما بخواهیم به همه موارد، فقط برچسب اسلامی بزنیم و بعد ببینیم چیزی متفاوت از سایر جوامع، محقق نشده و نتیجه بگیریم که آنچه ما می‌خواستیم نشده است، این هم باعث شده مدیران ما به سمت بی‌تفاوتی بروند.

بی‌تفاوتی در میان بهره‌برداران از اطلاعات

متاسفانه گاهی اطلاعاتی درباره عملکرد ناصحیح و حتی شرایط نامناسب یک سازمان، شرکت یا بانک اعلام می‌شود اما واکنش یا برخوردی که باید با آن سازمان صورت ‌گیرد ، مشاهده نمی شود. از سوی دیگر، گاهی افرادی که باید از این اطلاعات استفاده کنند، و تصمیم صحیحی بگیرند در این زمینه سهل انگاری یا اغماض می‌کنند. به دفعات مشاهده شده که در برخی سازمان‌ها حسابرسی‌ها و بازرسی‌ها به درستی انجام و اعلام می‌شود که به عنوان مثال، این سازمان تخلفات یا بازدهی نامناسبی دارد، با این حال بهره‌برداران اطلاعات، از این داده‌ها درست استفاده نمی‌کنند و عملا اطلاع رسانی ها به نتیجه درستی منجر نمی شود..

به عنوان مثال، بانکی داریم که در بورس هم حضور دارد. زیان انباشته آن بیش از یکصد برابر سرمایه این بانک است، همچنین نزدیک به هشتاد برابر سرمایه اضافه برداشت از بانک مرکزی دارد. چنین بانکی که سهامی عام است، قیمت سهمش زیر صفر و منفی است. با این حال، همین حالا هر سهم یکصد تومانی آن به ارزش 500 تومان خرید و فروش می‌شود. در مورد این بانک، مدیر و حسابرس کارشان را درست انجام داده و عملکرد نادرست را اطلاع رسانی کرده‌اند، با این حال به نظر می‌رسد بهره‌بردار، اصلا این اطلاعات را نمی‌بیند!

فقدان مطالبه‌گری

با وجود بسترهای اطلاعاتی و نظارتی که اکنون وجود دارد، به نظر می‌رسد بیش از اینکه اطلاعات تولید شود، بر اساس ذهنیات و هیجانات حاکم بر محیط تصمیم‌گیری می‌شود. البته همه تقصیر، صرفا متوجه منتشرکنندگان و تاییدکنندگان یا اظهارنظرکنندگان نسبت به اطلاعات نیست. بلکه مشکل شنوندگان و بهره‌برداران از اطلاعات را هم داریم. یعنی بی‌تفاوتی صرفا شامل مدیران نمی‌شود، بلکه شامل بسیلری از افراد جامعه می‌شود. درواقع مطالبه‌گری منطقی که مردم باید داشته باشند، در آنها مشاهده نمی‌شود. این‌ها از هم تاثیر و تاثر دارند و همه را به سمت بی‌تفاوتی می‌برند.